گذاربه دموکراسي در ايران

آرزوي گذار به دموکراسي در ايران، در حقيقت، انگيزهً اصلي نوشتن اين سطور مي باشد.

Wednesday, February 16, 2011

مقايسهً تحولات مصر و تونس با انقلاب ايران و جنبش سبز: قسمت سوم

هرمتاعي را قيمتي و هر دستاوردي قرين بهايي است، هرچند قيمت و بهاي پايان دادن به ديکتاتوري و رسيدن به آزادي در همهً جوامع يکسان نيست، ولي هيچ جامعهً انساني را از پرداخت آن گريزي نيست؛ چرا که هيچ ملتي بدون تحمل مرارتها و پرداخت بهاي آزادي، سزاوار رسيدن به آزادي ودموکراسي نگرديده و نخواهد گرديد. اين گرانبار ترين و گرانمايه ترين قيمتي است که بني آدم در طول تاريخ حيات اجتماعيش براي رقم زدن سرنوشت خويش مي پردازد. روشن است که وقتي بهاي آزادي بر سر افراد بيشتري (در اعتراضات مليوني) سرشکن شود، سهم هر فرد و جمعي، کماً و کيفاً پايين مي آيد؛ و گذار به دموکراسي بمراتب سريعتر ميسر مي شود؛ کما اينکه بر ميزان دستاوردها به اضعاف افزوده مي شود. پيروزي انقلابات مسالمت آميز در تونس و مصر، آنهم در عرض چند هفته، گواه آغاز دوران جديدي ازنقش و کارآيي ارادهً مردم در منطقهً خاورميانه است. اين موج دموکراسي خواهي مردم، تحسين افکار عمومي و به طبع آن تغيير مواضع سياستمداران بسياري در سطح منطقه و جهان را برانگيخته اند.

در قسمت پيشين اين نوشته، از پوپوليسم و راديکاليسم بمثابه دو تهديدي که بستر ظهور و غلبهً تندروهاي بويژه اسلامي را در منطقه فراهم مي کند ياد شده و گفته شد که تجربهً جنبش سبز در پي گيري مقاومت مدني بکار جنبش هاي جاري منطقه مي آيد. و در پايان قول داده شد که به تجربهً مدني ساختن اسلام سياسي در ترکيه در قسمت بعدي، يعني اين نوشته، بپردازم، ولي بعلت تحولات سرنوشت ساز مصر و تظاهرات ٢٥ بهمن جنبش سبز، پرداختن بدان را به فرصتي ديگر وامي گذارم. اين نوشته که در واقع قبل از تظاهرات ٢٥ بهمن جنبش سبزدر ايران نوشته شده، عمدتاً به تنظيم و تحليل اخبار لحظه به لحظهً واکنشهاي بعد از استعفاي حسني مبارک در بخش فارسي بي بي سي پرداخته است.

موجي که با خودسوزي جوان تونسي، محمد بوعزیزی، آغاز و سبب بالاگرفتن اعتراضات در تونس گرديد، نه تنها به فرار زین العابدین بن علی رئیس جمهور این کشور انجاميد، بلکه زبانه هايش به سرعت به ساير کشورهای عربي رسيد. روز شنبه گذشته، یک مرد جوان مراکشی که دست به خودسوزی زده بود، بر اثر شدت جراحات، جان خود را از دست داد. یک مرد الجزایری هم که دست به خودسوزی زده بود، روز جمعه درگذشت. در مصر، تظاهرات مردم بعد از سه هفته، به سه دهه ديکتاتوري حسني مبارک پايان داد. با استعفاي حسني مبارک، مصريها تاريخي را ورق زدند که منطقه را براي هميشه دگرگون کرد.

حسني مبارک

بقول مجدی عبدالهادی، تحلیلگر مسائل خاورمیانه (بي بي سي)، "حسنی مبارک، وارث میراث سنگینی از سلف خود، انور سادات بود." او بعنوان يک فرماندهً پيشين نظامي به امنيت و ثبات مصر بيش از اصلاحات اقتصادي و سياسي اهميت داد. مبارک با اينکارش موقعيت منطقه اي و بين لمللي مصر را مستحکم تر و روابط مصر را با متحدينش منجمله آمريکا حفظ کرد. بهمين دليل، او ، بقول توني بلر در مصاحبه اش با بي بي سي ، براي غرب، آمريکا و اسرائيل ، " از وزنه‌هاى موثر در برقرارى ثبات در منطقه" بود. نشریه آلمانی اشپیگل، از او بعنوان "دیکتاتور عزیز کرده" غرب نام برد و نوشت "با آنکه حسني مبارک کشورش را به یک کشور پلیسی تبدیل و اقتصادش را نابود کرده بود، غرب تقریبا تا به آخر پشت سر او ماند".اشپیگل اضافه می کند که بويژه حمایت او از صلح با اسرائیل جایگاهش را در افکار عمومي مسلمانان منطقه تخریب کرد بطوريکه "در سرتاسر جهان عرب، برخی تا زمان سقوطش، او را به عنوان 'صهیونیست' یا غلام حلقه به گوش غرب تحقیر می کردند." (بي بي سي[i])

انقلاب رنگي

بگزارش بي بي سي، عمرو موسی، دبیرکل اتحادیه عرب، احتمال اينکه استعفای مبارک براثر کودتایی پنهانی تحقق یافته باشد را رد کرد و گفت آنچه در مصر رخ داده یک انقلاب مردمی است. او از پيروزي مصريها بعنوان "انقلاب سفید" ياد کرد، در حاليکه مطبوعات از آن بعنوان "انقلاب جوانان" ياد مي کنند. جان لوئیس، عضو دموکرات مجلس نمایندگان آمریکا: آنرا یک "انقلاب مسالمت آمیز" دانست. انقلابات جوانان مصر و ياس تونس با انقلابات رنگي بعد از دههً نود ميلادي در اروپاي شرقي بيشتر شبيه است تا انقلاب سوسياليستي دوران جنگ سرد و نيز اسلامي ايران. اين انقلابات، برعکس انقلابات ايدئولوژيک و مذهبي پيشين، مسالمت آميز، دموکراسي طلب و در پي رفع تبعيض، فساد و بي کاريند. از رهبري متمرکز مذهبي و ايدئولوژيک در آنها خبري نيست و برعکس نمونهً انقلابات کلاسيک پيشين که نظام حاکم و نهادهاي حاکميت را سرنگون مي کردند، در مصر و تونس، تحت فشارهاي داخلي و بين المللي، حاکميت تسليم مقاومت مدني مردم شده تا بستر تحقق اهداف جنبش را نه صرفاً بدست انقلابيون چپ و راست، مدرن يا سنتي، مذهبي و يا سکولار، بلکه مي توان و بايد اميد داشت که با رويکردي پلورال و مدني و بدست همهً نيروهاي گرايشات اپوزيسيون، تحت کنترل ارتش فراهم کند.

حسني مبارک با استعفايش توپ را در جبههً مردم، اپوزيسيون و ارتش مصر قرار داد.

مردم مصر:

مردم مصر با کناره گيري مبارک، اولين گام موفق را در مبارزه با ديکتاتوري و فساد حاکم و در مسيرگذار به دموکراسي، با پيروزي پشت سر گذاشتند. جان لاین، خبرنگار بی‌بی‌سی در قاهره گزارش داد که فضای حاکم در قاهره طوری بود که گویا "مصر آزاد شده است." مردم در خيابان ها به جشن و سرور پرداختند، راننده‌ها مدام بوق می‌زنند و پرچم‌های برافراشته مصر (نه عکس رهبران و شخصيت هاي سياسي و مذهبي) همه جا به چشم می‌خورد. به نقل از یک وبلاگ نویس مصری در تویترش، نگهبانان اقامتگاه حسنی مبارک نيز به نشانه خوشحالی از برکناری او شروع به تیراندازی هوایی کرد. تجمع کنندگان در ميدان التحرير، اين ميدان تاريخساز را شستشو داده و تميز کردند، بطوريکه مهرداد فرهمند، خبرنگار بي بي سي در قاهره اينروز را روز "روز زیباسازی تحریر" نامید. یکی از معترضان حاضر در میدان تحریر قاهره، به بی‌بی‌سی گفت که "ما توانستیم. باورم نمی‌شود. مبارک، دیکتاتوری است که دیگر رفته است و مردم مصر برای همیشه آزاد خواهند بود. ما خیلی به خودمان افتخار می‌کنیم. همه خوشحال و راضی هستند. ما برای سال‌ها در عذاب بودیم و بالاخره دیکتاتور رفته است. ما این روز را برای همیشه به خاطر خواهیم سپرد." لیس دوسات، خبرنگار ارشد بی بی سی در قاهره به نقل از یکی از مخالفان در تویتر نوشت: آنها ما را بچه می خوانند اما ببینید همین بچه ها چه کرده اند. سوزان رایس، سفیر آمریکا در سازمان ملل متحد در تویتر نوشت: امروز چه روز شگفت انگیزی برای مصر و دنیاست! ما به نسل آینده افتخار می کنیم. بقول آقاي اوباما، رفتن حسني مبارک راه را بر تغييرات هموار کرد.از نظر پل آدامز، خبرنگار بی‌بی‌سی در اسکندریه، برغم ظاهر امر که زندگي به حالت عادي برمي گردد؛ ولي "همچنان بخشی از مردم مصر در باره شرایط آینده نگران هستند؛ این که چه کسی جای آقای مبارک خواهد نشست یا نقش اخوان المسلمین در روند تغییرات در مصر چه خواهد بود. نگرانی‌هایی هم در باره نفوذ بیشتر ارتش در نظام حاکم بر مصر وجود دارد".

اپوزيسيون مصر:

در جبههً اپوزيسيون، نيروهاي موثر تازه بميدان آمده مانند جنبش جوانان ششم آوريل[ii]، جمعيت ملي تغيير[iii]، و گروههاي قديمي مثل اخوان المسلمين[iv]، و احزاب الوفد[v] و الغد[vi] اکنون در مقابل آزمايش بزرگي قرار گرفته اند. محمد البرادعی، از چهره‌های شاخص معترضان مصر بعد از استعفاي حسني مبارک گفت که "حتی نمی‌توانم احساسم را توصیف کنم. این، یک شادی، نشاط و رهایی کامل برای ۸۵ میلیون نفر مصری است. مصر برای اولین‌بار آزاد شده و روی پای خودش، در مسیری درست برای رسیدن به دموکراسی و عدالت اجتماعی قرار گرفته است." این برنده جایزه نوبل به اسوشیتدپرس گفت که "امروز، بزرگ‌ترین روز زندگی من است".

وائل غنیم، از چهره‌های جوان و شاخص معترضان مصر در سایت توئیتر نوشت که "قهرمان واقعی، جوانان مصری حاضر در میدان تحریر و بقیه مردم مصر هستند." او روز بعد استعفاي مبارک نوشت "مصری های عزیز، روز یکشنبه به سر کار برگردید. بیش از هر زمان دیگری کار کنید و کمک کنید که مصر یک کشور توسعه یافته بشود." او در پيام ديگري ادامه داد: "درخواست از تمام مصریان تحصیلکرده در سراسر دنیا؛ هرچه زودتر برای ساختن کشورمان برگردید."

هشام قاسم، از فعالان باسابقه طرفدار دموکراسی در مصر به بی‌بی‌سی گفت که "موضوع بر سر کار آمدن یک دیکتاتور دیگر در مصر، کاملا منتفی است. آقای مبارک در سال ۱۹۸۱میلادی و در جریان جنگ سرد بر سر کار آمد؛ زمانی که هنوز اتحاد شوروی وجود داشت و خبری از اینترنت و ماهواره نبود. ولی الان شرایط تغییر کرده است. مردم مصر بعد از روز ۲۵ ژانویه کاملا تغییر کرده‌اند. آنها دیکتاتوری را برکنار کردند که برای نزدیک به سی سال بر سر کار بود و الان هر کسی که اداره امور را در دست بگیرد، باید با این واقعیات جدید کنار بیاید." در ادامه آمده است که آنچه در مصر رخ داده " فقط در باره حقوق سیاسی یا مدنی نیست. باید حق مردم برای داشتن شغل و مسکنی مناسب هم در نظر گرفته شود...جوانان، زنان و نیمی از جمعیت قاهره که در زاغه‌ها زندگی می‌کنند، در جریان این تحولات ساکت نخواهند ماند و خواسته‌هایشان را مطرح خواهند کرد." فواذ جرجس، استاد دانشگاه در لندن به بی بی سی گفت رهبر جدید مصر با وظیفه خیلی سنگینی روبرو خواهد بود. چهل درصد از مردم مصر در فقر زندگی می کنند، نهادهای حکومت مختل هستند و کشور ورشکسته است. فساد به همه جنبه های زندگی رخنه کرده است. جان کری، رئیس کمیته روابط خارجی مجلس سنا در بیانیه ای گفت ایالات متحده باید به مصر کمک کند تا این لحظه مهم را به فرصتی برای بهبود وضع اقتصادی مردم این کشور و آزادی بیشتر آنها تبدیل کند.

ارتش مصر:

بعد از استعفاي حسني مبارک، ارتش مصر عملاً عهده دار ادارهً کشور در دوران گذارشده است. بيانيه هاي صادره از سوي ارتش با دقت و حساسيت زيادي از سوي آگاهان و معترضان دنبال مي شود. در اين اطلاعيه ها ارتش گفته است که دولت موقت کنونی تا زمان شکل‌گیری دولت جدید، بر سر کار خواهد ماند. ارتش قول داده که در حال آماده کردن مقدمات تحقق آرمان‌های مردم مصر و انتقال قدرت به غير نظاميان است. رئیس جمهور آمریکا، ضمن تقدير از نقش "میهن پرستانه" ارتش، تاکید کرده است که ارتش مصر باید شرایط گذار این کشور به دموکراسی را تسهیل کند. دیوید کامرون، نخست وزیر بریتانیا: گفت: "چیزی که امروز رخ داده است، فقط باید اولین گام باشد. کسانی که الان اداره امور مصر را در دست دارند، موظف هستند که خواسته‌های مردم مصر را برآورده کنند." فیلد مارشال طنطاوی[vii] که رئیس شورای عالی نظامی مصر است و اداره امور این کشور را عملاً به عهده دارد، روز چهارم فوریه، در اوج اعتراضات مردم مصر، در میدان تحریر قاهره و در بین معترضان حاضر شده بود.

لیام فاکس، وزیر دفاع بریتانیا گفت: یکی از موارد مثبتی که طی سه هفته گذشته شاهدش بوده ایم این است که ارتش مصر متحد باقی مانده، سکولار و مستقل بوده و این امر باید ما را نسبت به آینده امیدوار کند. او افزود: کسی دقیقا نمی داند در مصر چه اتفاقی خواهد افتاد. استیو کوک، کارشناس شورای روابط خارجی آمریکا به بی بی سی گفت: "به طور قطع در مصر حکومت نظامی برقرار نیست. ولی ارتش اختیار کشور را در دست دارد. ولی مشخص نیست که آیا این راه به دموکراسی ختم می شود یا خیر." سخنگوی ارتش مصر گفته است که این کشور به تمام معاهده های بین المللی و منطقه ای، از جمله پیمان صلح با اسرائیل پایبند خواهد ماند.

بنظر جان لاین، خبرنگار بی‌بی‌سی در قاهره، مردم، انتظارات زیادی از ارتش دارند. آنها در ظاهر می‌گویند که به ارتش اعتماد دارند، ولی برخی از آنها همچنان می‌خواهند در باره روند درست تغییرات در مصر مطمئن شوند. در میدان تحریر، احمد ابراهیم، دانشجوی دوره دکترا به بی‌بی‌سی گفت که باید توافق‌های بین مردم و ارتش مصر نهایی شود. او گفت: "ما انقلاب کردیم و آنها قدرت را در دست دارند. در نتیجه باید راه‌حل مناسبی برای توافق دوجانبه وجود داشته باشد. به نظر من، آنها تمام آزادی‌هایی را که می خواهیم، به ما نخواهند داد، ولی همه چیز باید پله به پله پیش برود." سارا هواس، دانشجویی که وقایع را با علاقه دنبال می کند، به بی بی سی گفت: مصری ها به ارتش فرصت عمل به تعهداتش را داده اند. "در روزهای آینده معلوم می شود که ارتش چقدر شفافیت و تاثیر گذاری دارد و تا زمان برگزاری انتخابات آزاد و عادلانه، با چه سرعتی از رهبران مخالفان و تمامی کسانی که می خواهند بخشی از دولت انتقالی باشند، دعوت به مشارکت می کنند." آقای اوباما گفت که مردم مصر آشکارا اعلام کرده اند که خواست آنها رسیدن به دموکراسی است و ارتش این کشور باید با لغو وضعیت اضطراری در مصر، شرایط را برای برگزاری یک انتخابات آزاد و منصفانه مهیا کند.

حاصل استعفاي حسني مبارک

از تبعات و دستاوردهاي ديگر استعفاي حسني مبارک، به موارد زير مي توان اشاره کرد:

١- حسني مبارک که بقول مسعود بهنود[viii]، تجربهً شاه (و اي بسا حکومت ولايي) ايران را مد نظر داشت؛ برخلاف حاکمان ايران، نه تنها مانع خونريز بيشتر شد، بلکه بي حرمتي و خواري و بي آبرويي ملتش را، در انظار جهانيان، بيش از اين، روا ندانست. اينبود که در عرض بيست روز تظاهرات اعتراضي، تسليم خواست مردم شد. با اينکارش او از غليان خشم و کينه و نفرت اقشار مختلف مردم، بنفع و يا عليه خودش، جلوگيري نمود و کاري کرد که مجبور نباشد کشورش را براي هميشه ترک کند. سمیر رضوان که به تازگی به عنوان وزیر دارایی مصر انتخاب شده است، به سرویس جهانی بی‌بی‌سی گفت که "حسنی مبارک هیچوقت مصر را ترک نخواهد کرد. او در خاک مصر خواهد مرد." ویوین ابراهیم، استاد تاریخ خاورمیانه و عضو گروه ائتلاف مخالف دولت مصر، معتقد است که برای معترضان در مصر مهم نیست که آیا حسنی مبارک در قاهره است یا شرم الشیخ، مهم اينست که او از قدرت کنار برود. عادل درویش، تحلیلگر مسائل خاورمیانه، به بی‌بی‌سی گفت که "مردم مصر کاملا علیه او هستند. با این حال، به نظر من، حسنی مبارک فرصت‌هایی خواهد داشت، چون کارهای زیادی برای کشورش کرده است. او زمانی، هدایت نیروهای هوایی مصر را به عهده داشت...(حالا) او می‌تواند به جای آن که با نفرت مردم، کاملا از صحنه خارج شود، به عنوان یک سیاستمدار قدیمی در صحنه بماند. او می‌تواند به عنوان اولین "رئیس جمهور سابق مصر" شناخته شود. او شاید حتی بتواند برای انتخابات مجلس مصر نامزد شود. او می‌تواند به نوشتن کتاب هم رو بیاورد. مصر مردم صبوری دارد و آنها کینه‌جو نیستند."

بعد از استعفاي مبارک، سخنگوی وزارت خارجه سوئیس گفت دولت این کشور دستور مسدود شدن دارایی ها و حساب های بانکی او و خانواده اش را صادر کرده است. اسوشیتدپرس به نقل از مقامات رسمی فرودگاه قاهره گزارش داد که سفر مقامات حاضر در دولت کنونی یا دولت پیشین مصر به خارج از قاهره و از طریق فرودگاه این شهر ممنوع شده است. به گزارش بي بي سي و به نقل از آقای پورتئوس، "تحقیقات در باره وقایعی که در روزها و سال‌های گذشته، تحت حکومت حسنی مبارک در مصر رخ داده است، انجام خواهد شد. او همچنین تصریح کرد که در طول این سال‌ها، مشکلاتی در بخش‌های سیاسی و اجتماعی مصر پدید آمده‌اند که باید برای برطرف شدن آنها تلاش شود."

٢-. با اين پيروزيها، جهرهً مثبت و متمدنانه اي از مصر و تونس و مسلمانان و اعراب به جهانيان معرفي شد. ظرف يک سال گذشته، جنبش سبز در ايران و متعاقب آن اين انقلابات مسالمت آميز در تونس و مصر، افکار عمومي بين المللي را نسبت به خاورميانهً اکثراً مسلماني که بعد از انقلاب ايران با خميني و خامنه اي (مسببين گروگانگيري، جنگ، ترور و اکنون سرکوب عريان) و بعد از حادثهً يازدهً سپتامبر با القاعده و طالبان شناخته مي شد، براي هميشه تغيير داد. در اين منطقه، از آنجا که ديکتاتورها امکان اعمال حاکميت و ارادهً مردم در پاي صندوق هاي رأي و در بستر مبارزات مدني، حزبي و پارلماني را مسدود کرده و مي کنند، لاجرم خيابان عرصهً ابراز وجود و اعمال ارادهً مردم شده است. بدينسان، اين انقلابات فاکتور قدرت مردم را وارد معادلات داخلي و خارجي منطقه کرده و اين همان پارامتريست که پايان عمر ديکتاتورهاي منطقه را بشارت مي دهد، و سرعت آنرا شتاب خواهد بخشيد.

٣- مردم مصر به قدرت لايزال خود، که مي تواند هر ديکتاتوري را بزيرکشد، ايمان آوردند، جامعهً مصر براي ساختن فردايي بهتر به اين ايمان و اعتماد به بنفس نيازمند است. افزايش روحيهً همياري و همکاري و شرکت در سرنوشت خود از جمله پارامترهايي هستند که يک ملت براي باز يافتن عزم و اراده و اتحاد ملي اش نياز دارد. اوئن بنت جونز، خبرنگار بی بی سی در بیروت می گوید برکناری حسنی مبارک باعث غرور مردم لبنان شده است زیرا می بینند مردم یک کشور عربی موفق شده اند بدون دخالت بیگانه و تنها با توسل به تظاهرات مسالمت آمیز حکومت خود را عوض کنند. به گزارش بي بي سي، مقامات رسمی آفریقای جنوبی، کناره‌گیری حسنی مبارک در روز یازدهم فوریه را به فال نیک گرفته و گفته‌اند که ۲۱ سال پیش، در چنین روزی، نلسون ماندلا از زندان آزاد شد. مقامات رسمی قطر در بیانیه‌ای که رویترز منتشر کرده است، تحولات مصر را "گامی مثبت و مهم در راستای آرمان‌های مردم مصر برای دست یافتن به دموکراسی و اصلاحات" توصیف کرده‌اند.

٤- استعفاي حسني مبارک از افزايش پوپوليزم در خيابان و راديکاليسم در صفوف اپوزيسيون جلوگيري کرد. استعفاي او بعد از سه هفته تظاهرات مردم، در مقايسه با شاه سابق که بعد از يک سال مقاومت قدرت را واگذار کرد، باعث شد تا دستاوردهاي مثبت پيشين حفظ شوند، ارتش مصر نه تنها دست نخورده باقي ماند بلکه قادر شد تا نقش کليدي را در دوران گذار ايفا کند؛ و بدينسان حسني مبارک مانع از آن شد که بنيادگرايان مذهبي دست بالاتر پيدا کنند و انقلاب مصر را به بيراههً انقلاب ايران، که از انقلاب ضد سلطنتي اش، انقلاب اسلامي و نهايتاً ولايت مطلقهً فقيه بيرون آمد، بکشانند. بعبارتي، استعفاي بجاي مبارک باعث شد که گرايشات و نيروهاي ميانه رو در صفوف اپوزيسيون، از جمله در گروه اخوان المسلمين، دست بالاتر پيدا کنند.

به نوشته رکسان فرمانفرمايان[ix] حسنی مبارک در تمام سه دهه گذشته وانمود می کرد که مردم مصر و جامعه جهانی بايد بين او و اخوان المسلمين يکی را انتخاب کنند. اين تاکتيک حسنی مبارک در ميان کشورهای غربی موثر افتاد و باعث شده بود تا غرب و آمريکا، براي جلوگيري از رشد بنيادگرايي اسلامي در منطقه از رژيم او حمايت کنند. او اين تاکتيک را از شاه سابق ايران ياد گرفته بود که با استفاده از همين حربه غرب و آمريکا را در انتخاب بين او يا کمونيست ها مخير مي کرد. شاه ايران با همين مدعا حمايت « سيا » در کودتای نظامی سال ۱۹۵۳ عليه دولت مصدق را برانگيخت. حال آنکه در قدم بعدي، غرب و آمريکا، اسلام سياسي برهبري مرتجعين مذهبي را حربهً موثر تري در مقابله با نفوذ و گسترش کمونيسم و ناسيوناليزم در منطقه يافتند و زمينهً بقدرت رسيدن آيت الله ها در ايران و روي کارآمدن مجاهدان افغانستان را فراهم ساختند. در شرايط کنوني که از قطب رقيب کمونيزم خبري نيست و اسلاميون تند رو هم آبرويشان را باخته و ورشکسته و بي آبرو شده اند، اولولويت غرب و آمريکا بر حمايت از رفرم سياسي مديريت شده قرار گرفته است.

يکي از موارد نگراني کماکان امکان آماده شدن بستر رشد اسلامگرايان و روي کارآمدن اخوان المسلمین است. به گزارش رویترز، یکی از رهبران اخوان المسلیمن به بی بی سی گفته است که غرب نباید از این گروه هراسی داشته باشد زیرا گروهش قصد ندارد تا سالها کاندیدایی برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری معرفی کند. او بر مشارکت همه احزاب درعرصه سیاسی تاکید کرده و گفته است که اخوان المسلمین قصد سلطه بر مصر را ندارد. مارک ماردل، سردبیر امور آمریکای شمالی بی بی سی می گوید بر خلاف محافظه کاران، هیچ کدام از اعضای دولت ایالات متحده و هیات دیپلماتیک غربی در واشنگتن نگران قدرت گرفتن اسلام گرایان تندرو نیستند. در اين ميان ارتش مصر، همچون ارتش ترکيه، نقش تعيين کننده اي در مهار تند روهاي اسلامي در آيندهً اين کشور ايفا مي کند.

٥- پيروزي اين انقلابات، الگوي موثري از مبارزهً مسالمت آميز و مقاومت مدني بمنظور پايان دادن به ديکتاتوري و باز کردن فضاي سياسي در کشورهاي مسلمان منطقه ارائه داد. الگويي که هم از جانب مردم، هم از جانب حاکمان، هم از جانب کارشناسان و هم قدرت هاي خارجي قابل قبول و پيگيري هستش و بويژه در کشورهاي عربي پاسخ داده است. جو بایدن، معاون رئیس جمهور آمریکا می‌گوید که آنچه در مصر رخ داده، تاثیری فراتر از مرزهای این کشور خواهد داشت. جورج اسحق، رهبر جنبش کفایه، از مخالفان حکومت حسنی مبارک، گفت: "تا به حال چنین چیزی ندیده ام. این موج می تواند تمام دیکتاتورهای جهان عرب را با خود ببرد. همه آنها در حال لرزیدن هستند." تا کنون، تظاهرات مشابهي در کشورهاي ايران، الجزاير، يمن، اردن و بحرين پي گرفته شده است. بويژه در ايران اينبار تظاهرکنندگان خواهان برکناري ولي فقيه، علي خامنه اي، و در يمن خواهان کناره گيري علی عبدالله صالح، رئیس جمهور این کشور، شده‌اند. در الجزیره، پایتخت الجزایر که از سال 1992 با وضعیت فوق العاده اداره مي شود، عليرغم ممنوعیت تظاهرات از سوی دولت، صدها تظاهر کننده به خيابانها ريختند و خواهان دموکراسی شدند. مارتین ایندیک، سفیر پیشین آمریکا در اسرائیل که در حال حاضر از کارشناسان موسسه تحقیقاتی بروکینز است می گوید: "دیکتاتورهای عرب اکنون باید دست به اصلاحات بزنند و پس از آنچه در مصر اتفاق افتاده، اگر بخواهند به حاکمیتشان ثبات ببخشند، باید اصلاحات سیاسی را بیشتر جدی بگیرند. من فکر می کنم کم کم در یمن و اردن شاهد این امر خواهیم بود." (بي بي سي)

اگرچه اين موارد بعيد است که بتوانند اسباب عبرتي براي حاکمان ايران بويژه ولي مطلقهً فقيه باشند؛ ولي بي شک حاوي تجارب ذي قيمتي براي جنبش دموکراسي خواهانهً مردم ايران هستند.

فرق تظاهرات در ايران و مصر

از اهم تفاوتهاي بين تظاهرکنندگان در ايران و مصر مي توان به موارد زير اشار کرد:

١- حسني مبارک، برخلاف شاه سابق نه بعد از يک سال، و برخلاف حاکمان ولايي کنوني که حاضرند کشور را ويران و از خون مردم سيل راه بياندازند تا در قدرت بمانند، در عرض نوزده روز اعتراضات خياباني از مقام خود استعفا داد.

٢- در ايران، با وجود تجربهً انقلاب ١٣٥٧، سر و گوش حاکمان از تظاهرات و اعتراضات مردم پراست، پيش از جنبش سبز، راه اندازي راهپيمايي يکي از شگردهاي حاکميت براي قدرت نمايي بود. سرکوب بي رحمانهً تظاهرات مخالفين از آغاز حاکميت جمهوري اسلامي امري عادي تلقي شده و جريان داشته است، ولي در مصر، که تجربهً انقلاب ايران را از سر نگذارنده است، تظاهرات صد هزار نفري مخالفين دستاوردي بي نظير در تاريخ مبارزات مردم اين کشور محسوب مي شد.

٣- مردم مصر پرچم کشورشان را بدست گرفتند، نه عکس البرادعي بود، نه عکس ساير رهبران مخالف حکومت. ولي در ايران، گاهي دعوا بر سر عکس ها و رهبران است. بعبارتي، در مصر، ابتکار و سازماندهي تظاهرات بدست خود مردم، بويژه جوانان، افتاده بود و رهبران سياسي از اول روي هدف مشخصي (کناره گيري مبارک) متمرکز شده بودند. حال آنکه در ايران، رهبران جنبش سبز، خود جزئي از حاکميت بوده و در تظاهرات مليوني بعد از انتخابات حاضر به ايجاد تنش با رهبران و نظام نبودند، بجاست که جوانان در ايران، نيز مثل جنبش شبکه هاي مجازي "ششم آوريل" تشکل هاي مجازي خود را داشته باشند و مستقل از رهبران سياسي داخل و خارج و معذوريت ها و يا محدوديت هايشان، خود چگونگي مواجهه و مقابله با نيروهاي سرکوبگر حکومتي و ادامهً اعتراضات را با ابتکارات و خلاقيت هايشان در صحنهً عمل، هدايت و رهبري کنند.

٤- در مصر از همان روز نخست، تظاهر کنندگان با سنگ و چوب و هرآنچه در دسترسشان بود، با گروههاي حامي مبارک، و شترسواران درگير و اي بسا آنها را متواري و دستگير ساختند. حال آنکه در ايران، بويژه در آغاز جنبش، چنين رويکردي وجود نداشته و تظاهرکنندگان به حملات بسيجي ها پاسخ نمي دادند و سرکوب و دستگير و زخمي و متفرق مي شدند. در مصر هم نيروهاي امنيتي، تحت عنوان لباس شخصي، با سلاح گرم و سرد به تظاهرکنندگان حمله ور شدند ولي مصري ها به دفاع متقابل برخواستند و برغم کشته و زخمي دادنها عقب ننشستند. حکومت ها و نيز فرماندهان نظامي، چه در ايران و چه در مصر، از کشتار و خونريزي بيش از حد در خيابان واهمه دارند، بهمين دليل مقاومت مصري ها باعث عقب نشيني حکومت شد، ولي در مورد ايران، تظاهرات انفعالي و سکوت، و يا عقب نشيني تظاهرکنندگان باعث پيشروي حکومت و دستگيري ها و سرکوبهاي متعاقب آن مي گرديده است. اين امر ضرورت تفکيک رسالت رهبران و گروههاي سياسي داخل و خارج را با جواناني که در راهپيمايي ها شرکت مي کنند مضاعف مي کند، اين شبکه هاي مقاومت مي توانند و بايد متناسب با شرايط، موضع تهاجمي و يا تدافعي اتخاذ کنند، در جايي ممکن است از عدم دخالت نيروهاي نظامي و انتظامي استقبال کنند ولي در جاي ديگر حمله کنندگان بسيجي را گوشمالي دهند.

ضمناً توجه و انعکاس نظر سياستمداراني که خواهان بازشدن فضاي سياسي در منطقه و ايران هستند جاي توجه و قدرداني بيشتر دارد. حضور رئيس جمهور ترکيه و هيأت همراهش در تهران، و اظهار نظرش مبني براينکه دولت ها بايد به خواست ها و مطالبات مردم توجه کنند، اگر چه نه کافي ولي مثبت بود. جو بایدن: "به دوستانمان در ایران می گویم بگذارید مردم راهپیمایی کنند، بگذارید مردم حرفشان را بزنند، مردمتان را از زندان آزاد کنید، بگذارید (در آینده کشور) نقش داشته باشند."




[i] "اخبار لحظه به لحظهً تظاهرات مصر در روز جمعه، يازدهم فوريه" بخش فارسي راديو بي بي سي: http://www.bbc.co.uk/persian/world/2011/02/110212_egypt_live_fri11feb.shtml

[ii] جنبش جوانان ششم آوريل، که در سال 2008 با استفاده از فیس بوک توسط گروهی از جوانان مصری بنیان گذاشته شد که به حمایت از کارگران اعتصابی خواستار اعتصاب سراسری مصر در ششم آوریل آن سال شدند. اعضاي این جنبش که اکثرا جوانان تحصیلکرده مصری اند از طریق فیس بوک، تویتر و فلیکر در برگزاری همایش های دمکراسی خواهی نقش مهمی بازی کرده اند. (بي بي سي)

[iii] محمد البرادعی، مديركل سابق آژانس بين المللی انرژی اتمی پس از بازگشت به مصر سازمانی متشکل از چندین گروه مخالف دولت تحت نام جمعیت ملی تغییر تشکیل داد. رهبران احزاب سیاسی لیبرال از جمله الغد و جبهه دمکراتیک در کنار اسلام گرایان اخوان المسلمین و هم چنین سیاستمداران قدیمی، روشنفکران و اعضای برجسته جریان ها و احزاب مخالف دولت مصر از جمله جنبش دموکراتیک تغییر، همگی زیر چتر این جنبش گرد آمده اند. (بي بي سي)

[iv] اخوان المسلمین با وجود آنکه از سوی دولت مصر غیرقانونی اعلام شده است بزرگترین و سازمان یافته ترین جنبش مخالف دولت مصر است. این گروه توانست در سال 2005 یک پنجم کرسی های پارلمانی را در انتخابات عمومی مصر به خود اختصاص دهد.اعضای اخوان المسلمین به عنوان کاندیداهای مستقل در این انتخابات شرکت کرده بودند. اما در دور اول انتخابات پارلمانی مصر در سال 2010 اخوان المسلمین کرسی های خود را ازدست داد و دور دوم انتخابات را تحریم کرد. اين گروه تظاهرات اعتراض آمیز بسیاری را سازمان داده است از جمله تظاهرات علیه اسرائیل و جنگ عراق، گرچه همواره سعی داشته است که از چالش مستقیم با دولت مصر پرهیز کند. (بي بي سي)

[v] الوفد یک حزب سیاسی قدیمی مصر است که در بین مردم از محبوبیت زیادی برخوردار نیست.حزب الوفد قبلا حزب اصلی مخالف دولت مصر در پارلمان این کشور بود ولی سال گذشته دور دوم انتخابات را تحریم کرد. سید البداوی رهبر حزب الوفد بارها متهم شده است که با وجود نزدیکی زیاد به دولت مصر، چنین وانمود می کند که الوفد یک حزب سکولار مخالف دولت است. (بي بي سي)

[vi] ایمن نور بنیانگذار حزب لیبرال الغد (یا "فردا") مدت سه سال در مصر زندانی بود. گفته می شود که اتهامات ایمن نور ساختگی بوده و به دلیل نزدیک بودن آرای او به حسنی مبارک در انتخابات ریاست جمهوری قبلی مصر بر او وارد آمده است.ایمن نور در فوریه سال 2009 از زندان آزاد شد و از آن زمان تاکنون در تمام تظاهرات ضد دولتی شرکت داشته است. حزب الغد به جمعیت ملی تغییر محمد البرادعی پیوسته است. (بي بي سي)

[vii] محمد حسین طنطاوی که گفته می شود به عنوان رئیس شورای عالی نظامی مصر فعالیت خواهد کرد، متولد سال ۱۹۳۱ میلادی است و اکنون هفتاد و نه سال سن دارد در سال ۱۹۹۱ میلادی به درجه ژنرالی ارتقا یافته است. آقای طنطاوی در روز ۲۹ ژانویه سال ۲۰۱۱ میلادی هم در یکی از اقدامات برای آرام کردن اعتراضات مردم مصر، به عنوان معاون نخست وزیر انتخاب شد. بر اساس گزارش‌هایی که پیش از این، سایت ویکی‌لیکس منتشر کرده است،از نظر مقامات دولت آمریکا یک متحد به شمار می‌رود که "متعهد است از وقوع جنگی دیگر بین مصر و اسرائیل جلوگیری کند." بعضی از پیام های دیپلماتیک آمریکا که به وسیله سایت ویکی لیکس افشا شده اند، از طنطاوی، فرمانده ارتش مصر، به عنوان فرد مسن و مقاوم در برابر اصلاحات نام برده اند. (بي بي سي)

[viii] مقالهً مسعود بهنود در بي بي سي: "درسي که مبارک از سرنوشت شاه گرفت" در لينک زير:

http://www.bbc.co.uk/persian/world/2011/02/110212_l27_mubark_shah_lesson.shtml

[ix] رکسان فرمانفرمايان، انقلابهايي فراتر از الگوي ايراني، http://www.radiofarda.com/content/f3_revolutions_arab_world_iran/2307449.html

Thursday, February 10, 2011

مقايسهً تحولات مصر و تونس با انقلاب ايران و جنبش سبز:٢

در بخش نخست اين نوشتار به ابعاد تاريخي و ماهوي و يا فلسفهً خيزشهاي کنوني مردم تونس و مصر پرداخته و گفته شد که مضمون اصلي اين اعتراضات "هويت طلبانه" ولي نه برسر بازگشت به خويشتن ملي و يا اسلامي گذشتهً دور و نزديک، بلکه برسر روزآمد، عادلانه و دموکرات نمودن خويشتن در همهً زمينه ها، بويژه در عرصهً اقتصادي و سياسي مي باشد. بازيابي و بازسازي خويشتني که زنجير اسارت، وابستگي و حقارت نه تنها سياسي و اقتصادي بلکه حتا فکري را بگسلد و ضمن روز آمد کردن مواريث و فرهنگ و تاريخ گذشته، خود را با مقتضيات زندگي در دنياي مدرن، رقابتي، توسعه يافته، و نيز با اصول و موازين دموکراسي و حقوق بشر هماهنگ و منطبق سازد. بعبارتي دعواي اصلي را في نفسه نمي توان و نبايد بر سر تضادهاي دوآليستي سنت و تجدد، مذهبي و سکولار، معمٌم و مکلٌا، و همينطور تعارض خاورميانه با غرب و آمريکا فروکاست ويا منحرف ساخت؛ هرچند وجود درجات متفاوتي از اين تعارضات غير قابل کتمان است ولي دعواي اصلي برسر فقدان حقوق بشر، حقوق شهروندي، انتخابات آزاد، آزادي عقيده و بيان و اجتماعات و احزاب است. يعني که مطالبهً اصلي نه برسر ايده آلهاي سنتي و مدرن سکولار و يا مذهبي، بلکه برسر گذار به دموکراسي و حقوق بشر است.

بنابراين در راستاي گذار به دموکراسي، مهمترين سوالات و ابهامات پيش روي دست اندرکاران و صاحب نظران سياسي مربوط به گمانه زني در مورد چند و چون رويکرد سياسي و استرتژيک اين مبارزات است. از جمله اينکه آيا اين مبارزات بر سر اصلاحات و رفرم سياسي است و يا انقلاب و دگرگوني بنيادي (بنيادگرايي مذهبي و يا ايدئولوژيک)؟ مسالمت آميز و مدنيست و يا انقلابي و قهرآميز؟ و بالاخره مذهبي و ايدئولوژيک است و يا فراگير و پلورال؟ براي يافتن پاسخ درست به اين سئولات و روشن ساختن اين ابهامات، تجربهً ايران و ترکيه بيش از ساير جوامع خاورميانه بکار مي آيد. بدين معنا که قانع کننده ترين پاسخ به اين سئوالات لاجرم بايد تجربهً عيني، مادي و ملموس انقلاب ايران و جنبش سبز و نيز کم و کيف دستاوردهاي رفرم سياسي در ترکيه به حساب آورد. تجربهً کشورهايي مثل مالزي و اندونزي که رفرم سياسي متعاقب برنامهً فشردهً توسعهً اقتصادي پي گرفته شد نيز مي تواند کارآيي داشته باشد. ولي شباهت ها و ميزان تأثير آن کشورها، عليرغم اسلامي بودنشان، کمتر از ايران و ترکيه بکار کشورهاي مسلمان خاورميانه بويژه عربها مي آيد. چرا که آنها در منطقهًً جغرافيايي، آب و هوايي، فرهنگي، اقتصادي، اجتماعي و لاجرم سياسي متفاوتي قرار دارند.

خيزشهاي کنوني در تونس و مصر برخلاف دههً پنجاه و شصت ميلادي (دوران مصدق در ايران و جمال عبدالناصر در مصر) رويکردي ضد استعماري و ناسيوناليستي ندارند؛ و نيز برخلاف انقلاب ايران در سال ١٣٥٧، نوستالژي ضد امپرياليستي، و انقلابيگري چپ (سوسياليستي) و يا راست اسلامي برآنها حاکم نيست. بنابراين، گمانه زني هايي مبني بر احتمال روي دادن کودتاي نظامي توسط ارتش (راهبرد آمريکايي) و يا انقلاب مسلحانهً توده اي و انقلابي (راهبرد شوروي) و يا انقلابي پوپوليستي و توده اي برهبري روحانيون سنتي مذهبي، در مورد آنان بسيار نامحتمل است. رهبران غرب و بويژه آمريکا رسماً و علناً اعلام کرده اند که منافع خود را در رفرم سياسي مي جويند. مطبوعات و رسانه هاي آمريکا بيشترين پوشش را به اين تحولات (بويژه در مصر) در حمايت ازجنبش اعتراضي مردم داده اند، بطوريکه خبرنگاران آمريکايي در روزهاي اخيرهدف حملهً نيروهاي طرفدار مبارک قرار گرفتند. در جبههً مقابل، از شوروي سابق خبري نيست و سالهاست که چپ انقلابي جهان سومي در اين منطقه در دامان راست انقلابي (بنيادگرايي) اسلامي چپه شده است و بنابراين عمدهً نيروهاي چپ اين کشورها، که در فقدان آزادي فعاليت سياسي تحت حکومت هاي محلي، مجال مبارزهً حزبي و قانوني نيافته اند، اکنون به جپ سوسيال دموکرات و حامي مبارزات مدني و رفرم سياسي بسيار نزديکترند تا چپ انقلابي دوران جنگ سرد.

رهبران اخوان المسلمين هم بيش از آنکه به رهبران روحاني حوزوي و سنتي مثل خميني و خامنه اي شبيه و نزديک باشند، بيشتر به مسلمانان مدرن و مدره و دانشگاهي مانند بازرگان و بني صدر و ابراهيم يزدي و قطب زاده و يا روشنفکران مذهبي و ملي مذهبي هاي کنوني شبيه اند. مشکل اين جماعت اينستکه چه از نظر فلسفي و تئوريک و چه از نظر مواضع اقتصادي و سياسي و اجتماعي و فرهنگي، عمدتا در عالم برزخ و ابهام و سردرگمي (بين داده هاي مذهبي گذشته و ايدئولوژيک مدرن و رابطهً اين هردو با دموکراسي و حقوق بشر) بسر مي برند. اين شخصيت ها و يا روشنفکران مذهبي، عمدتاً مذهبشان راهنماي تئوري و عمل سياسي شان قرار مي دهند. آنها بجاي اينکه در پي روزآمد کردن سنت هاي گذشته و دور انداختن موارد غير قابل انطباق آن با زندگي مدرن و دموکراسي و حقوق بشر باشند، بدنبال بازسازي و گاهاً اصرار بر سازگاري سنت و شرع با مدرنيته و دموکراسي بوده اند؛ و در نتيجه در تنظيم رابطه شان با هر سه مقولهً سنت (قوميت و مذهب)، مدرنيته (ايدئولوژي هاي مدرن) و دموکراسي و حقوق بشر دچار مشکل و ابهام هستند، همين ابهامات و سئوالات در عالم واقع مانع صراحت گفتار و صرافت رفتارشان شده و مي شود. اين ويژگي ها باعث شد که روشنفکران مذهبي مدرن بعد از انقلاب ايران، عملاً جاده صاف کن ارتجاع مذهبي باشند. آنها، نخست در رقابت و يا مبارزه با افراطيون چپ (نيروهاي مدرن سکولار انقلابي)، از مذهبيون سنتي دفاع کردند، ولي در قدم بعدي، و در ادامهً روند تسلط افراطيون مذهبي، مغلوب قدرت پوپوليستي و قهرآميز ارتجاع مذهبي شدند. در شرايط کنوني احتمال چنين شقي در مصر بسيار کمترآنچه بر انقلاب ايران گذشت مي باشد، چرا که بعد از پايان جنگ سرد، افراطيون چپ، جز اقليت ناچيزي را تشکيل نمي دهند. افراطيون مذهبي راست، از طالبان افغانستان و القاعدهً عربستان و حکومت ولايي خامنه اي در ايران، هم امتحان خود را پس داده و شکاف آنان با نوگرايان مذهبي، (چه سني و چه شيعه) قابل اغماض و پرکردني نيست. سوم اينکه به برکت انقلاب ارتباطات و اطلاعات، گفتمان دموکراسي و حقوق بشر جانشين گفتمان راديکال و انقلابي پيشين شده است و عمدهً نيروهاي سياسي مدرن مذهبي و غير مذهبي براي گذار به دموکراسي، و نه بازگشت به هويت مذهبي و ايدئولوژيک گذشتهً دور و نزديک، تلاش و مبارزه مي کنند.

از طرفي، حکومت هاي تونس و مصر را مي توان، مثل نظام پهلوي سابق در ايران، تا حد زيادي از نظر فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي و اي بسا سياسي، مدرن و سکولار ولي غير دموکرات دانست. بنابراين، تظاهرات مصر بنوعي با تظاهرات ايرانيان در انقلاب ضد سلطنتي شبيه است. عمدهً شرکت کنندگان در تظاهرات ميدان آزادي قاهره را عمدتاً جوانان دانشجو و دانش آموزي تشکيل مي دهند که متعلق به طبقهً محروم و متوسط جامعه اند. آنها، مثل تظاهرکنندگان دوران انقلاب ايران، عمدتا مي دانند چه نمي خواهند ولي برايشان کاملاً روشن نيست که چه چيزي را مي خواهند جانشين سيستم حاکم کنند و يا عاليترين منافع شهروندي، ملي و تاريخي فردي و جمعي آنان با کدام آلترناتيو و برنامه و اتخاذ کدام استراتژي بهتر و کم هزينه تر و ماندگار تر تأمين مي شود. بعلاوه، بجاي شبکهً قدرتمند روحانيت در انقلاب ايران، قدرتمند ترين و سازمانيافته ترين تشکل در اپوزيسيون مصر نيز اخوان المسلمين است که عمدتاً پيگير مطالبات بازاريها و نيروهاي سنتي و مسلمان جامعه است. اين ويژگيها لزوم پرهيز از تحول زودرس و انقلابي، يعني ضرورت اجتناب از هر نوع راديکاليزم را به اضعاف بيشتر مي کند. رويکرد راديکال و انقلابي از هر نوع، همانطور که بعد از انقلاب ايران تجربه کرديم، در عمل به جيب راديکالهاي راست و ارتجاع مذهبي مي ريزد که اولين قربانيان آن نيز همان راديکالهاي چپ (مذهبي و سکولار) بوده و خواهند بود. دوم اينکه رويکرد انقلابي و راديکال باعث غلبهً پوپوليسم و مستضعف گرايي مطلوب مذهبيون افراطي مي شود که طبقهً کارگر و متوسط جامعه را سرکوب و باعث فرار سرمايه هاي مادي، معنوي و انساني طبقهً ممتازهً مملکت مي شود؛ حال آنکه اين سرمايه ها براحتي قابل جايگزين شدن نيستند، و براي توسعه و پيشرفت مملکت، در نظام دموکرات آينده بسيار لازمند.

اينست که بمنظور جلوگيري از زمينه سازي براي تسلط بنيادگرايان مذهبي، يعني پرهيز از پوپوليزم (رقم زدن سياست در خيابان) و راديکاليزم (دامن زدن به خشونت و يا اصرار بر مواضع غير قابل انعطاف صد در صدي و انقلابي، مثل در خواست انحلال ساختار سياسي پيشين، نه با روش دموکراتيک حاصل از توافق سياسي ناشي از مذاکره و چانه زني در بالا، و يا انتخابات آزاد و رقابتي در پايين)، درس آموزي از تجارب جنبش سبز ايران براي مصري ها بطور جدي لازم و ضروري مي نمايد. جنبش هاي اعتراضي منطقه منجمله در تونس و مصر مي توانند و بايد مثل جنبش سبز ايران بر رفرم و اصلاح (نه انقلاب و دگرگوني يک شبه، که دستاوردهاي آن نيز يک شبه از دست رفتني باشد)، پلوراليزم و ائتلاف (نه تک صدايي مذهبي و ايدئولوژيک)، مذاکره و چانه زني و توافق در بالا به پشتوانهً اعتراضات مسالمت آميز و مقاومت مدني و نيز انتخابات آزاد در پايين ( و نه خشونت و قهر نظامي و يا پوپوليستي براي سرنگوني در خيابان و يا ميدان نبرد) بمنظور انجام تغييرات لازم در قانون اساسي و ساختار سياسي کشور، پاي فشرند. براين سياق، فشارهاي خارجي هم زماني مي توانند سازنده و موثر واقع شوند که دولت و ارتش را براي مذاکره با نمايندگان اپوزيسيون بر سر اصلاح و رفرم سياسي در نظام موجود تشويق و يا تحت فشار قرار دهند. بخش آيندهً اين نوشته به کم و کيف تجارب قابل استفاده از الگوي ترکيه مي پردازد.

Friday, February 04, 2011

مقايسهً تحولات مصر و تونس با انقلاب ايران و جنبش سبز

سرانجام انقلاب ارتباطات و اطلاعات، موج چهارم دموکراسي خواهي را به خاورميانهً مسلمان عمدتاً عربي هم رساند. اعتراضات گستردهً مردم در تونس و مصر تا همين نقطه به نتايج غير قابل برگشتي رسيده است. جهانيان و بويژه ايرانيان با حساسيت ويژه اي تحولات اين کشورها را دنبال مي کنند، چرا که آنچه در اين کشورها اتفاق مي افتد، تحولات درون منطقه و روابط آن با دنياي خارج را لاجرم متحول خواهد ساخت. سئوالاتي که اذهان را بخود مشغول ساخته عبارتند از اينکه براستي مردم اين جوامع چه مي خواهند؟ چه روش مبارزاتي را پي مي گيرند؟ پاسخ مطالبات خود را در چه آلترناتيوي مي جويند؟ نقش غرب و آمريکا از يک طرف و کشورهاي اسلامي منطقه در اين تحولات چيست؟ اعراب مسلمان بدنبال کدام الگو( سني ترکيه، شيعي ايران و همنوعش سني طالبان افغانستان) خواهند رفت؟ اينگونه دغدغه ها به تحليل و تفسير هاي خبري و سياسي بسياري در سطح رسانه هاي عمومي و مجازي جهان و منطقه، منجمله ايران، دامن زده است. در اين بررسي کوتاه، از تکرار مکررات پرهيز و سعي شده تا مختصراً به مهمترين ويژگي ها،مضمون و هدف خاص اين جنبشها، و در ضمن به مقايسهً راهبردي آنها با ساير انقلابات و نيز انقلاب ايران و جنبش سبز اشاره شود.

ايران، مصر و تونس، سه کشور در حال توسعه و مسلمان خاورميانه اند، بنابراين تحولات و تجارب و دستاوردهاي هرکدام، به سهم خود، بر تحولات مشابه ساير کشورهاي منطقه و مسلمان تأثير مي گذارد. در اين ميان، مصر و تونس دو عضو موثر اتحاديهً عرب، اکثراً سني مذهب، با 22 کشور عضو و بيش از 360 ميليون جمعيت مي باشند، بنابراين تحولات اين دو کشور، اعراب و مسلمانان جهان را، که نود درصدشان سني مذهب هستند، بمراتب بيش از ايران شيعه (ده درصد مسلمانان) تحت تأثير قرار مي دهد.

بگمان اين قلم مهمترين مطالبهً مردم مصر و تونس را مي توان "هويت طلبي" در همهً عرصه هاي سياسي، اقتصادي و اجتماعي و فرهنگي دانست. اين دوکشور تجربهً مشترکي از شکوفايي در دوران باستان، قبل از شکوفايي تمدنهاي سواحل آسيايي مديترانه و بين النهرين را با خود دارند. ولي از آن پس، اينها نخست تجربهً تسلط تمدنهاي بين النهرين، بعد ايراني ها (در مورد حداقل مصر)، سپس رومي ها، اعراب مسلمان، عثماني ها، اروپايي ها و نهايتا تسلط فرانسه و آمريکا را از سرگذرانده اند... يعني قريب سه هزار سال تجربهً تسلط بيگانگان که هرکدام بي شک و کمابيش اثري بر هويت تاريخي اين ملت ها گذاشته اند. بنابراين وقتي صحبت از هويت طلبي مي شود، برخلاف رويکردهاي دوگانه اي که فقط سنت و تجدد (مدرنيته) را مد نظر قرار مي دهند، سه نوع رويکرد مدّ نظر است: رويکردهاي سنتي، مدرن، و نهايتاً مدرن ودموکرات. رويکرد سنتي بدنبال هويت هاي تک صدايي و اي بسا دو و يا چند پايه اي گذشتهً تاريخي مي گردد مثل هويت عربي، عربي اسلامي، هويت مصري-عربي اسلامي و امثالهم که اصطلاحاً به آنها ناسيوناليسم گذشته گرا و يا پان عربي و نوع اسلاميش را فاندمنتاليسم اسلامي مي گويند. رويکرد مدرن مي تواند ايدئولوژيک و در عين حال استبدادي و وابستهً سکولار مثل حسني مبارک و بوعلي باشد. ولي رويکرد مدرن و دموکرات آن راه حليست که اين جوامع تاکنون فاقد آن بوده و مي توانند و بايد بدنبال أن باشند. جوامع مسلمان خاورميانه، منجمله ايران، مصر و تونس، با اين رويکرد مي توانند ضمن روزآمد (آپديت) و امروزي کردن فاکتورهاي فرهنگي و مواريث تاريخي گذشتهً خود (براساس تجارب و دستاوردهاي مدرن و دموکرات امروزي) خودشان را با زمانه، زندگي مدرن، با دست آوردهاي مدرنيته و در عين حال موازين دموکراسي و حقوق بشر، يعني با مقتضيات بقا و ماندگاري در دنياي امروز، هماهنگ و همراستا و منطبق نمايند.

در شرايط کنوني مرز اين سه رويکرد (نيروهاي سنتي، مدرن، و مدرن و دموکرات) در ميان نيروهاي مذهبي و سکولار و حتا در ميان گروههاي مذهبي مثل حتا اخوان المسلمين روشن نيست. اگر اين اعتراضات گستردهً اجتماعي را طليعهً بلوغ سياسي مردمان اين جوامع پيشرو عرب مسلمان منطقه بحساب آوريم، با اين مضمون و پيام که اين جوامع تاريخا بلند شده اند تا غل و زنجير وابستگي و سرسپردگي به غير را، در همهً زمينه ها ازدست و پا و ذهن و ضمير خود بگسلند، آنگاه بايد لاجرم استعداد دروني آنرا بازيافته باشند که خود را با شرايط و زندگي مدرن و دموکرات مورد نياز عموم شهروندانشان هماهنگ نمايند تا مسير توسعه، دموکراسي، مدرنيته و ترقي و پيشرفت بيش از پيش خود را هموار و تضمين نمايند. در غير اينصورت، همانطور که در انقلاب ضد سلطنتي ايران شاهد بوده و تجربه کرده ايم، با بازگشت به هويت گذشتهً مذهبي و يا ايدئولوژيک افراطي مدرن، دارايي ها و دستاوردهاي کنوني خود را نيز در معرض فنا و نابودي قرار خواهند داد.

در رابطه با معضل استقلال و خودکفايي فکري علمي و فلسفي، مسلمانان در دوران کوتاه خلفاي اوليهً عباسي که نه سني و نه شيعه، بلکه طرفدار معتزله بودند، تجربهً موفقي البته نه چندان بلحاظ سياسي و عقيدتي و اجتماعي و فرهنگي، بلکه در زمينهً علمي و فلسفي را از سر گذرانده اند. آنها مثل تجربهً ژاپني ها و کرهً جنوبي در دوران مدرن، در چهار مرحله: نخست ترجمه، بعد آموزش و پرورش، سپس سرمايه گذاري و حمايت از بخش تحقيق و توسعه، و بدنبالش با ايجاد فضاي آزاد و مناسب براي رقابت و تضارب آرا و عقايد گوناگون، با تجليل از تفکر انتقادي و نقد سازنده، به مرحلهً نهايي و کما بيش مطلوب توليد فکر و انديشهً بومي رسيدند. جوامع مسلماني که خواهان روي پاي خود ايستادن هستند، و مي خواهند عقب گرد به گذشته نداشته باشند و تسلط حتا فکري بيگانگان را بر مقدرات خود از سر راه بردارند، از بکار گيري اين راه کوبيده شده در گذشتهً همين منطقه و نيز تجربه شده در ساير جوامع موفق مدرن گريزي ندارند. تجربه نشان داده است که بدون خودکفايي و استقلال فکري (که در نظام دموکراسيي که حداقل حقوق برابر شهروندي را تضمين کند و شهروندان را در رقم زدن سرنوشتشان مسئول و سهيم سازد)، صحبت از استقلال و خود کفايي در ساير زمينه ها خواب و خيالي عبث بيش نبوده، کما اينکه درعمل نيز ناکام بوده است.

براي ورود درست به اين حيطه (رسيدن به خودکفايي فکري و نظري با تضمين آزادي هاي سياسي و سرمايه گذاري و برنامه ريزي در بخش تحقيق و توسعه) لازم نيست که مسلمانان از مثلاً اروپاي قرن پانزدهم بياغازند و فکر کنيم که بايد اول رنسانس، و جنبش روشنفکري برسم اروپا داشته باشيم، و بعد از دوران تسلط ايدئولوژيهاي مدرن و نظامهاي ايدئولوژيک عبور کنيم و پاسخ مشکلاتمان را بجاي رهبران مذهبي، از رهبران ايدئولوژيک بجوييم، تا نهايتاً در پله هاي بعدي لايق پيوستن به کاروان دموکراسي هاي پيشرفتهً مدرن شويم... نه هرگز! جوامع مسلمان مي توانند و بايد باسرمشق قرار دادن آن تجربهً موفق بومي در گذشته و نيز آخرين دستاوردهاي امروزين ساير جوامع، از ژاپن گرفته تا غرب و آمريکا، براي حل معضلات و مشکلات جامعهً خود پاسخي تخصصي امروزي جستجو کنند، ( که با اشراف و آگاهي از آخرين دستاوردها و تجارب موجود، منطبق ترين راه حل را براي حل معضلات بومي بيابد) يعني که بجاي جوابهاي ذهني مذهبي و يا ايده آليستي ايدئولوژيک کپيه شده از شرق و يا غرب، روي هيهاتها و مراکز تحقيق سرمايه گذاري کند و هيچ مسئول و مدير سياسي، اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و قضايي مجاز نباشد بدون تحقيق و تفحص گروههاي مطالعاتي و تحقيقي باکفايت و مستقل، جواب ذهني و يا ايده اليستي به مسائل مبتلابه جامعه بدهد، که باعث هدر دادن منابع و سرمايه ها، ودر نتيجه قهقرا و عقب ماندگي ملک و ملت گردد.

عملاً نيز در همين دروان مدرن رويکردهاي متفاوتي براي حل بحران هويت در جوامع مختلف سنتي و مدرن تجربه شده که به نتايج متفاوت ( سازنده و يا مخرب) انجاميده اند. رويکردهايي که به سنت پربهادادند و به تفکيک قومي در بلوک شرق و شوري سابق (توسط استالين) دست زدند نهايتا مغلوب ناسيوناليسم قومي شدند و از هم پاشيدند. تماميت خواهان مذهبي سنتي در افغانستان طالبان و ايران (خميني و خامنه اي) فاجعه آفريدند. رويکرد سنتي معتدل ايراني-اسلامي و ترکيب اين هر دو با ايدئولوژي هاي مدرن ليبراليزم (مهندس بازرگان) و سوسياليزم (شريعتي و مجاهدين خلق) نيزنهايتاً مقهور و مغلوب افراطيون اسلامي حاکم، تحت رهبري خميني و خامنه اي، شدند. اين مسلمانان مدرن و وطن پرست نخست فريب پايگاه توده اي و قدرت بسيج اسلاميون و روحانيت ضد شاه (خميني) را خوردند و نهايتاً در عمل مغلوب حاکميت بنيادگرايي اسلامي تحت رهبري روحانيون تندرو شيعه شدند. متقابلاً رويکردهاي مدرن سکولار، که در انقلاب (جمهوري) فرانسه مي خواست "آخرين پادشاه را با روده هاي آخرين کشيش حلق آويز کند" نتوانسته مذهب را از عرصهً اجتماع و سياست دور سازد. در همان اروپا، ترکيبي ازهويت سنتي و مدرن (ناسيوناليسم نژادي، مذهبي و ايدئولوژيک) آلمان نازي را به توسعه طلبي، جهانگشايي و جنگ جهاني دوم سوق داد که بسختي شکست خورد. در اين زمينه، موفق ترين تجربه را تاکنون انگليسي ها و کشورهاي انگليسي زبان داشته اند، که بجاي حاکم کردن عريان سنت (نژادي و مذهبي) به مدني و مدرن و دموکرات ساختن و بعبارتي به امروزي و روزآمد کردن سنت هاي گذشته و منجمله مذهب روي آورده و در پروسهً مبارزات دموکراتيک و پارلمانتاريستي، مذهب را از عرصهً تصميم گيري هاي سياسي، نه بزور، بلکه بطور داوطلبانه خارج نموده اند. در کشورهاي مسلمان منطقه، تجربهً ايران خميني و خامنه اي و افغانستان طالبان، که در آن روحانيون و رهبران مذهبي رهبري اعتراضات و تحولات و در نتيجه حاکميت سياسي را بر عهده گرفتند، نمونه هايي از شکست رويکرد ارتجاعي از اسلام بنيادگرا را به ثبت داده اند. ولي تجربه و الگوي ترکيه که بعد از فروپاشي امپراطوري اسلامي عثماني، افراطيون مذهبي و ايدئولوژيک توسط نظاميان مهار شدند، و آنگاه قدم به قدم مذهبيون معتدل و ميانه رو را با سازوکار مدرن و دموکرات، يعني مبارزات حزبي و پارلماني، وارد عرصهً رقابت با ساير احزاب و نيروهاي سنتي و مدرن مذهبي و سکولار نموده اند، تجربهً موفقي پيش روي مسلمانان منطقه مي گذارد.

باصطلاح جمهوري اسلامي و در عمل حکومت ولايي تحت رهبري ولايت مطلقهً فقيه تجربه اي از شکست و انحراف يک انقلاب اجتماعي را که مردم ايران بيش از سه دهه قبل به نتيجه رساندند و رهبريش را بدست اسلاميون سنتي و افراطي، در ميان روحانيت شيعه سپردند، بنمايش مي گذارد. حکومت ولايي امروز ايران بمراتب فاسدتر، سرکوبگرتر، مستبد تر، و سنتي تر و عقب مانده تر از رژيم هاي حاکم در مصر و تونس است؛ بطوريکه در مقايسه با خامنه اي و احمدي نژاد بايد صد هزار مرتبه به بن علي و حسني مبارک رحمت گفت. ادعاهاي سران جمهوري اسلامي در منتسب کردن اين اعتراضات به خواب و خيالهاي کهنهً صدور انقلاب اسلامي و اسلاميزه کردن منطقه بيش از هرچيز يک فرار به جلو کورکورانه، براي مقابله با جنبش سراسري، دموکراسي خواه و حقوق شهروند محور، سبزايران است.

مصر و تونس، برخلاف ايران که اکثريت آن شيعه اند، سني مذهبند و بنابراين الگويشان انقلاب اسلامي ايران و ولايت مطلقهً فقيه نيست و نخواهد بود. اخوان المسلمين مصر گرايشات متفاوتي از افراطيون و اعتدالگراها را از القاعده، طالبان، جماعت اسلامي اندونزي، تا حماس در فلسطين و حزب عمل اسلامي در اردن و حزب اسلامي عراق و عدالت و توسعهً ترکيه را تحت تأثيرو اي بسا پوشش قرار داده است. اين آلترناتيو مذهبي، از يکسو در انتخابات پارلماني مصر، از سال 2005 بدين سو، شرکت کرده و حضور داشته، و از سوي ديگر با سياست هاي منطقه اي جمهوري اسلامي در مخالفت با صلح خاورميانه، تشکيل حماس و عقيم کردن نيروها و جنبش هاي ناسيوناليستي و مدرن و سکولار، اعم از مستبد و دموکرات، در فلسطين و منطقه همسويي و همکاري داشته است. بنابراين چالش اصلي پيش روي شهروندان مصري جلوگيري از غلبهً راديکاليسم مذهبي و ايدئولوژيک، بعنوان بديل و جايگزين راديکاليسم مدرن غربگراي حاکم مي باشد. چرا که در صورت واگذاري سرنوشت خود بدست بنيادگرايان اسلامي اخوان المسلمين، تجربهً افغانستان طالبان و ايران تحت حاکميت ولي فقيه را در مصر و منطقه در ابعادي تازه تر و بسا مخرب تر تکرارخواهند کرد. براي مهار، محدود، مشروط، مدني و دموکرات کردن اسلاميون اخوان المسلمين و کليهً نيروهاي مذهبي و ايدئولوژيک، پيش گرفتن تجربهً ترکيه، و نه ايران و افغانستان، (همينطور تجربهً انگليسي ها و نه آلماني ها و فرانسوي ها) که مذهبيون تندرو و تماميت خواه سنتي را از رهبري سياسي بازداشتند، مي تواند سازنده باشد. بقول روزنامه نگار ايراني، اکبر گنجي، حمايت اخوان المسلمين از البرادعي اصلاً قابل اعتماد نيست، چرا که خميني هم در پاريس همين روش را پيش گرفت ولي وقتي در تهران برکرسي زعامت و قدرت رسيد، اولين کاري که کرد برغم شعر و شعارها و قول و قرار هاي گذشته، نه تنها به کمونيست ها آزادي نداد بلکه بازرگان و بني صدر و سپس همهً غير خودي هاي حتا روحاني و غير روحاني، مذهبي و سکولار را حذف کرد.

مصر و تونس متحد غرب و آمريکا در منطقه هستند، بنابراين، غرب و آمريکا در مقابل تحولات دروني اين جوامع مسئولند و نمي توانند و نبايد ناظر بي طرف باشند. آنها به سهم خود نمي توانند و نبايد اجازه دهند که افراطيون مذهبي (با سوء استفاده از حربهً پست مدرنيسم، حقوق بشر و حقوق برابر شهروندي و همهً آنچه آنها در عمل بدان معتقد و متعهد نبوده و نيستند) نخست اين کشورها و در نتيجه منطقه و جهان اسلام را در دام افراطيون سنت گراي مذهبي رها ساخته، به مقابله و رويارويي با غرب و مدرنيته و دموکراسي سوق دهند. بلکه متقابلاً از آنها انتظار مي رود که بارويکردي مسئولانه و درست (مدرن و دموکرات محور)، با مهار اسلامگرايان افراطي، رفرم سياسي در اين کشورها را به الگويي موفق از گذار به نظام سياسي مدرن و دموکرات، براي کشورهاي مسلمان بويژه عرب منطقه تبديل کنند. چنين راه حلي، نه تنها اين جوامع را در مقابل افراطيون مذهبي و ايدئولوژيک واکسينه ميکند، بلکه آنها را بعنوان متحدين استراتژيک دموکراسي هاي پيشرفتهً جهان منجمله غرب و آمريکا (البته در مدار و کيفيتي نوين)، و هم حامي و مدافع موثر تري براي صلح و ثبات در منطقه مي سازد.

غرب و آمريکا با (1) حمايت از دخالت موثر و سازندهً (و نه سرکوبگرانه) ارتش در روند تحولات و در عين حال جلوگيري از سرکوب تظاهرات مسالمت آميز مردم، (2) ضمن تمرکز برمهارو محدودکردن رهبران و جريانات سازمايانيافتهً بنيادگراي اسلامگرا، (3) ترغيب و حمايت از ائتلاف نيروهاي مدرن و دموکرات مذهبي و سکولار براي شرکت در روند مبارزات حزبي و پارلماني، بمثابه رقيب اسلاميون بنيادگرا و حتا معتدل، مي توانند و بايد جلوي آفت مسري بنيادگرايي و تندروهاي مذهبي را بگيرند.

در مصر و تونس، هرچند حاکمان به رفرم سياسي و انتخابات آزاد و آزاديهاي سياسي تن ندادند، ولي برخلاف ايران نه در آمدهاي نفت بود و نه توجيه ديني که به حاکمان امکانات سخت افزاري و نرم افزاري سرکوب بي حد و حصر دهد. در ايران، در آمد هاي نفتي و توجيهات مذهبي ولي مطلقهً فقيه به حاکمان امکان سرکوب گسترده و بي حد و حصر داده است. رهبران مذهبي در ايران و افغانستان طالبان، و حماس در فلسطين نشان داده اند که وقتي به قدرت برسند، نه تنها قيد شعارها و توافقات گذشته با متحدين مدرن مذهبي و سکولار، بلکه قيد سنت و شرع و قرآن را مي زنند تا خود را حاکم مطلق بر جان و مال و ناموس شهروندان سازند.

چگونگي مهار انواع راديکاليسم و ناکارآمد کردن اهرم سرکوب در ايران و متقابلاً مهار جنبش سنتي بنيادگرا در کشورهاي عربي مسلمان منطقه، از جمله مصر و تونس، از چالش هاي جدي پيش روي شهروندان طبقهً متوسط، روشنفکران، احزاب مدرن و نيروهاي دموکرات اين جوامع است که توضيحات بيشتر و جزيي تر چند و چون مواجهه با اين چالش، در قسمت بعدي اين نوشته پي گرفته مي شود