گذاربه دموکراسي در ايران

آرزوي گذار به دموکراسي در ايران، در حقيقت، انگيزهً اصلي نوشتن اين سطور مي باشد.

Wednesday, May 25, 2005

مطلبي در مورد مانيفست دوم اکبر گنجي

مانيفست جمهوري خواهي اکبر گنجي از آن نوشته هايي است که جزو اسناد ماندگار پروسهً مبارزات مسالمت آميز و فعال مردم ايران براي دموکراسي باقي خواهد ماند. مانيفست دوم او راهکارهاي مشخص و موًثري را براي به کرسي نشاندن مبارزهً سياسي مسالمت آميز با اشکال مختلف مقاومت مدني به تصوير مي کشد. او به درستي نشان مي دهد که " بحث‌ تحريم‌ انتخابات‌، عدم‌ همكاري‌، نافرمانی مدنی و مشروعيت‌ زدايي‌" از رژيم اهرم هاي کارآيي هستند که مي توانند با کمترين بها، بيشترين دستاورد را بهمراه داشته باشند.
اين عبارات او را بايستي بخاطر سپرد: که" فرهنگ‌ نخبگان‌ سياسی كه‌ فرآيند دموكراسی را پيش‌ مي‌برند، بايد حتماً دموكراتيك‌ باشد...نخبگان‌ سياسی و روشنفكران‌ ما، اينك‌ بيش‌ از هر زمان‌ ديگری بر سر دموكراسی و آزادی اجماع‌ و وفاق‌ دارند. همة‌ آنها خواهان‌ يك‌ نظام‌ دموكراتيك‌اند. اما نكته‌ مهمتر اين‌ است‌ كه‌ تمام‌ نخبگان‌ سياسی بپذيرند كه‌ منازعات‌ سياسی را از طريق‌ قواعد و روشهای دموكراتيك‌ حل‌ و فصل‌ كنند و بيش‌ از آنكه‌ دل‌ در گرو نتيجه‌ اين‌ فرآيند داشته‌ باشند، برای خودِ فرآيندِ دموكراتيكِ حلِ منازعات‌ ارزش‌ قائل‌ باشند." در جاي ديگر درست مي گويد که جامعه و نظام سياسي موجوديتي اعتباري است و نه حقيقي. و نظام اعتبار و مشروعيتش را از قرارداد بين عناصر تشکيل دهندهً جامعه يعني رضايت مردم مي گيرد؛ و بدرستي نتيجه مي گيرد که "نظام‌ مقدس‌ نيست‌، بلكه‌ اگر چيزی مقدس‌ باشد، همين‌ آدميانند كه‌ همه‌ چيز برای آن‌ها ساخته‌ مي‌شود. نظام‌ بايد فدای مردم‌ شود، نه‌ اينكه‌ افراد فدای نظام‌ شوند. نظام‌ مظلوم‌ نيست‌. (بلکه) افراد تحتِ سلطه‌ خودكامه‌گان‌، مظلوم‌اند" او ادامه مي دهد که نظام في نفسه واجد نيت و هدف نيست بلکه اين افراد تشکيل دهندهً نظامند که بر اساس نيازهاي مشخص، اهداف نظام را تعيين مي کنند. بنابراين"سخن‌ گفتن‌ از «اهداف‌ نظام‌» (خارج از افراد تشکيل دهندهً آن)، فاقد معناست‌. در واقع‌ اهداف‌ نظام‌ به‌ اهداف‌ زمامداران‌ فرو كاسته‌ مي‌شود. در نظام‌های خودكامه‌، اهداف‌ نظام‌، به‌ اهداف‌ حاكم‌ خودكامه‌ (تقليل داده مي شود) تحويل‌ مي‌شود." در يک کلام اکبر گنجي تصديق مي کند که در نظام باصطلاح جمهوري اسلامي، با وجود اصل ولايت مطلقهً فقيه، تمامي نظام، قانوناً، در وجود يک فرد، يعني علي خامنه اي خلاصه شده، علي خامنه اي مدعي جانشيني امام زمان است و بهمين دليل نظام منبعث از او نيز مقدس شمرده شده، و اهداف او نيز اهداف نظام مقدس اسلامي محسوب مي شوند. معلوم نيست چرا مراجع تقليد شيعه در مقابل اين نماد "شرک" مسّلم، بهتان به ائمه، بدعت در سنت پيامبر اسلام، و اجحاف در حقّ مردم ايران سکوت پيشه کرده اند؟
بخش "انقلاب در طرد آئين" فکر مي کنم يکي از بهترين قسمت هاي اين نوشتهً اکبر گنجي است. در ميان روشنفکران و حتي تحصيل کرده هاي ايراني عموماً ديده مي شود که افراد تمام حيثيت و سرنوشت سياسي خود را بر سر يک تئوري مي نهند و بسادگي حاضر نيستند رابطهً ديناميک تئوري و عمل را که پيوسته با آگاهي ها و تجارب روز افزون ما متحول مي شود، بپذيرند. فکر مي کنم که وقت آن شده تا بجاي اينکه هر روشنفکري جزيرهً مستقل فکري براي خود اختيار کرده، و چهار ديواري محدود تئوريک منحصر بفردي براي خود بسازد، بتوانيم در هر رشته از هم ياد بگيريم، آجرهاي تازه را بر آجردرست قبل بنا نهيم، از هر باغ گلي برگيريم تا ايران فردا را گلستان سازيم.

مواردي قابل نقد نيز در مانيفست دوم اکبر مشاهده مي شود که فکر مي کنم آنها را بايستي مدّ نظر داشت. از جمله اينکه اکبر مي گويد (1) " نظام‌ حاكم‌‌،‌ نظام‌ سلطانی است‌." حال آنکه اگرچه در يک نگاه ساده سازانه خامنه اي فرداً همه کارهً نظام، و عين سلطان است، ولي او برخاسته از يک دستگاه فکري و نمايندهً برداشتي افراطي از مذهب اسلام است، رهبر يک رژيم بنيادگرا و قرون وسطايي است که دين و دولت را منحصر به خود نموده ومانندي در جهان کنوني ندارد. پس بهتر است آنرا به همان نظام ولايي، ويا ولايت مطلقهً فقيه بشناسيم. نظامي که اساسش بر تفتيش عقيده و تبعيض بين شهروندان بنا شده است. بهمين دليل مبارزهً براي برابري حقوق و رفع تبعيض در همهً زمينه ها، کارآ ترين اهرم از ميان بر داشتن اين نظام تبعيض آميز است.
دومين مورد انتقاد در نوشته اکبر اين است که مي گويد " مبارزه‌ سياسی و نقد نظام‌ حاكم‌ مهم‌ است" در حاليکه از دل نقد کردن، مبارزه در نميآد، بايد بجاي آن مي گفت "مبارزهٌ سياسي و مخالفت با نظام حاکم". تمام آن تکنيک هايي که اکبر بدرستي بر مي شمرد، اعم از مقاومت مدني، مشروعيت زدايي، تحريم انتخابات و غيره، جملگي شيوه هاي موثر مبارزهً فعّال و مسالمت آميز و اشکال مختلف مخالفت با رژيم اند.
سوّم، اگرچه اکبر درست مي گويد که "‌ از طريق‌ سياست‌ و از راه‌ دموكراسی نمي‌توان‌ تمام‌ مشكلات‌ و مسائل‌ را رفع‌ و حل‌ كرد." ولي بايستي بر اين حقيقت نيز پافشاري کرد که بعلت تنوع قومي، مذهبي، طبقاتي و اجتماعي خاصّ جامعهً ايران، بدون توسعهً سياسي، امکان پيشرفتي در ساير زمينه ها منجمله توسعًه اقتصادي نه تنها محال، بلکه بي راهه رافتن و هدر دادن سرمايه هاي مملکت است. کشور هاي شرق و جنوب شرقي آسيا بويژه ژاپن، کرهً جنوبي و چين ازترکيب جمعيتي متفاوتي برخوردارند، يعني تنوع قومي و مذهبي نوع ايران را ندارند. بعلاوه، آنها در شرايط ژئوپلوتيک کاملاً متفاوتي، آن نوع متفاوت از رشد را تجربه کردند.
چهارمين مورد، اکبر بازاگرچه درست مي گويد که " فرهنگ‌ سياسی دمكراتيك‌، شرط‌ لازم‌ ايجاد و تثبيت‌ و تحكيم‌ نظام‌ دموكراتيك‌ است...و سنت‌ فرهنگي‌ای كه‌ ما را در بر گرفته‌، اُم‌ المسائل‌ است‌...و‌ بايد اجزاء و مؤلفه‌های فاسد و نادرست‌ فرهنگ‌ عمومی را تغيير داد و اصلاح‌ كرد". ولي او فکر مي کند که اصلاح اين فرهنگ سياسي با انتقاد از مردم و روشنفکراني، که بقول او دموکرات نيستند، درست مي شود. درحاليکه بايد سراغ عناصر اصلي تشکيل دهندهً فرهنگ سياسي، يعني مذهب و ايدئولوژي، و فرهنگ سازان اصلي جامعه، يعني رهبران مذهبي و سياسي، رفت. رهبران مذهبي بايستي به آزادي مذهب و عقيده مهر تأييد نهاده و به تفتيش عقيده و تبعيض حقوق شهروندان مملکت پايان دهند. رهبران سياسي اپوزيسيون و روشنفکران هم (همانطور که اکبر بدرستي در مورد روشنفکران اشاره کرده بود)، لازم است به سمت اتفاق نظر و اتحاد عمل هر چه بيشتر روي آورده و سنت کار دموکراتيک را فراگير نمايند.
شکي نيست که بکار گيري انواع شيوه هاي مقاومت مدني، منجمله ابتکارات ارائه شده توسط اکبر، بويژه سازمان دهي جنبش تحريم انتصابات رياست جمهوري رژيم، سر انجام نظام استبداد ولايي را ناچار از تسليم شدن در برابر مقاومت همه جانبهً مردم ايران مي کند.
در پايان تأکيد اين نکته لازم است که همهً زندانيان سياسي امروز ايران، منجمله اکبر گنجي مشعل هاي فروزان مقاومت مدني، الگوهاي مبارزهً فعال و گره گشاي مسالمت آميز مردم ايران براي دموکراسي و حقوق بشر، در اين مرحله از تاريخ ايرانند، که دفاع از آنان وظيفهً همهً ماست؛ و مسئوليت هرگونه آسيب روحي و جاني به اين زندانيان عقيدتي و فکري برعهدهً شخص اول نظام، يعني ولي فقيه مي باشد.

0 Comments:

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home