منشور کورش و هويت ايراني
بحث کورش کبير و منشور حقوق بشر او بحث چنگ زدن به عمود شکستهً پادشاهي و يا توسل جستن به دست مردهً تاريخ نيست. بحث باز گشت به خويشتن و بازيابي هويت امروز و فرداي ماست. در واقع دورهً انحطاط ايرانيان از زماني آغاز شد که حاکمان مذهبي بر مسند قدرت تکيه زدند و ايران و ايراني را با مذهب خاصي،آنهم با تعبيري منبعث از دريجهً تنگ و تاريک اذهان کوته بين خود محدود و محصور کردند. نتيجهً عملي اعلام دين زرتشت بعنوان دين رسمي حاکميت ساساني باعث گسترش تبعيض و نارضايتي، طبقه بندي شدن جامعه و در نتيجه ضعيف شدن ايران در درگيري مسمتر با امپراطوري بيزانس مسيحي و شکست نهايي ايران از اعراب مسلمان شد. بعد خلفاي اسلامي در پي عربيزه کردن ايران برآمدندو متقابلاً ايرانيان در پي مقاومت بر سلسله جبال البرز و زاگرس قلعه ها ساختند. در اين دوران ائمهً شيعه و ايرانيان مقاوم منافع مشترکي در مقابله با خلفاي عرب داشتند. بنابراين برخي از ايرانيان با چنگ زدن به تشيع مي توانستند هويت متمايزخود را حفظ کنند. بعد از صفوي، شيعه خود نقش مخرب پيدا کرد و باز در پي هويت زدايي از ايران و ايراني بر آمد، با شکست ايران از روسيه در دورهً فتح علي خان قاچار، ايراني ها چشمشان به دنيا دوباره باز شد، خود را عقب مانده و در مانده و غرب را پيشرفته يافتند. دوره اي از غرب زدگي (گرايش به مدرنيسم و ليبراليسم غربي و يا الگو قرار دادن ايدئولوژي هاي چپ و سوسياليسم شرقي) فضاي روشنفکري ايران را احاطه کرده بود. باز خواني مواريث ارزشمند و مثبت تاريخي ايران و ايراني در واقع نياز جدي دوران روي پاي خود ايستادن و گذار به دموکراسي است. بعبارت ديگر، روشنفکر ايراني بايد نقادانه نخست هويت تاريخي خود را بازيابد، آنگاه است که مي تواند از مواريث مذهبي و دستاوردهاي مثبت ايدئولوژيک، عاري از حب و بغض کودکانه، بنفع خود و منافع ملي خود، با انتخاب آگاهانه و آزادانه، استفاده نمايد. عشق يک طرفهً کورش و محمد و عيسي و موسي و يا مسعود و خميني و ديگران همانقدر زيانبار و افراطي است که تنفر احساسي داشتن از هرکدام. به اعتقاد نگارنده، اگر آن کلماتي که در کتيبهً کورش آمده صحت داشته باشد، که دارد،بعنوان مسلمان فکر مي کنم که منشور کورش در مراتب بس بالابلند تري از نامهً حضرت علي (ع) به مالک اشتر ايستاده است. پيام کورش مبني بر رفع تبعيض قومي و مذهبي (يا برسميت شناختن حقوق برابر براي همهً شهروندان جامعه از هر قوم و مذهب)اي بسااز پيام خاتم الانبيا محمد مصطفي (ص) براي نياز انسان امروز و جامعهً امروز حياتي تر است. پيامي که نه فقط براي بخشي (مسلمانان) از يک ششم جمعيت کرهً زمين بلکه براي تمام انسانهاي روي زمين مسئله حل کن است. اينکه کورش فارس و شاه و ايراني است فرع بر اين مدعاست. مگر نه اينکه لازمهً ورود به دموکراسي و حقوق بشر و برقراري صلح در جهان امروز همين رفع تبعيضات جا افتادهً مذهبي و قومي است. دوستاني که قدرت فهم و درک اهميت پيام کورش را ندارند قبل از هرچيز هويت خود را يا از مذهب و يا از ايدئولوژي خاص عاريه گرفته اند. بايد نگاه هاي صد در صدي را کنار گذاشت، امام حسن را به صلح او و حسين را با عاشورايش، خميني را با هشت سال جنگ خانمانسوز و اعدامهايش، بياييد کورش را هم به کورش (پيام و اثرش که بدست ما رسيده) فارغ از حب و بغض احساسي و يا کليشه اي بشناسيم. تنها در آنصورت دين و مذهب و ايدئولوژي مي تواند در جايگاه درست خود بنشيند و نقش سازنده ايفا کند. ايرانيان در طول تاريخ عليرغم تلاش دهه و سده ها توسط يونانيان، اعراب و نهايتاً غرب و ايدئولوژي هاي صرفاً وارداتي، نه تنها هويت تاريخي خود را که از جمشيد و کاوه و فريدون و کورش و صفي که تا امروز امتداد يافته، به ارث بردند، فراموش نکرده اند، بلکه رندان درد آشنا و ترقي خواه پيوسته سعي داشته و دارند تا داده هاي جديد را نيز بر ميراث و دستاوردهاي مثبت و باارزش (هر چند نادر و ناقص) گذشتهً خود بيافزايند و بيش از اين، يکي را فداي ديگري ننمايند. متأسفانه هردو گروه که يکي هويت انسان و ايران را فقط در مذهب، از ميان مذاهب، اسلام، از اسلام فقط شيعه، از شيعيان...(خودتان ادامه دهيد) و ديگري که صرفاً به يک ايدئولوژي خاص بسنده مي کند، هر دو متعلق به گذشته اند، بنابرين مبين رشد و ترقي و پيشرفتي نيستند. براي روي پاي خود ايستادن به همه چيز نيازمنديم، مهم اينست که هرکدام در جاي و حد لازم محدود کنيم. ممسنگ کردن کورش با رئيس جمهور آمريکا، کما اينکه با پيشوايان هر مذهبي کما اينکه رهبران مذهبي حاکم برايران کنوني، قياس مع الفارغ است و بقول کورش که مجازات بستگان را بدليل داشتن رابطهً فاميلي منع مي کند ( اين خونخواهي، بدليل وابستگي خوني، ميدانيم که هنوز از سنت هاي مخرب در ميان بسياري از مردم در خاور ميانه، بويژه از سنتهاي پسنديدهً زندگي قبايلي است) و بقول پيامبر اسلام تنها "عمل"معيار قضاوت و تمايز افراد است و پيام و اثر هرکس چه بهتر که بپاي خود او نوشته شود.
0 Comments:
Post a Comment
Subscribe to Post Comments [Atom]
<< Home