گذاربه دموکراسي در ايران

آرزوي گذار به دموکراسي در ايران، در حقيقت، انگيزهً اصلي نوشتن اين سطور مي باشد.

Wednesday, October 12, 2005

تجارب مبارزان ديروز و الزامات امروز مبارزه

( مطلب زيل را در بخش کامنت هاي سايت ديدگاه نوشته بودم، براي مطالعهً اصل مقاله اي که اين مطالب در
مورد آن نوشته شده مي توانيد به بخش نظرات سايت ديدگاه مراجعه کنيد.) مطالعهً مقدمهً کتاب"بذرهاي ماندگار" از چريک فدايي رفيق اشرف دهقاني مرا برآن داشت که مطلب کوتاهي در اين باره بنويسم. نگارنده عميقا معتقد است که مبارزين اسبق که در واقع "شهداي زنده" و گنجينهً تجارب مبارزاتي دوره اي خاص از تاريخ ملت ما مي باشند، لازم است که بيش از همه و اتفاقا با و دقت نظرهر چه بيشتر مورد نقد و مطالعه قرار گيرند. تا کمبودهاي تئوريک و تجربي گذشته را بيشتر دريابيم و نسل امروز با فراگيري از آن تجارب مجبور نباشند که بهاي آن کمبود ها را با پرداخت بهاي خون و خانمان بيشتر پر کنند. شکي نيست که مبارزين سالهاي پنجاه و بنيان گذاران مبارزهً قهرآميز در زمان شاه بواقع طلسم اختناق راشکستند، از ويژگي هاي والاي انقلابي و انساني برخوردار بودند و در راه آرمانهاي خدايي و يا خلقي خود از هيچ چيز فروگذار نکردند. ولي در عين حال نبايد فراموش کنيم که آنان آغازگران راهي بودند که هر کدام از ما، بنوعي، ادامه دهندگان آنيم. اي کاش بعد از بيش از سه دهه از آن آغاز، مسئولين و رهبران آن جنبش نوپا حاضر مي شدند خود را در معرض قضاوت و داوري عموم قراردهند، شايد به اين حقيقت تلخ و انکار ناپذير اذعان دارند کمبودهاي آن آغاز راه بود که در واقع راه را بر حاکميت و استمرار رژيم قرون وسطايي خميني هموار کرد. فکر مي کنم تاوقتي بازماندگان آن جنبش که امروز اغلب در موا ضع کليدي هدايت گروه و سازمان مربوطه قراردارند، آنها که نسل انقلاب را به قربانگاه برده و ار طرف نسل سوم مورد بي مهري و بي اعتنايي قرار گرفته اند، تازماني که حاضر نشوند خودشان را در معرض نقد خودي و غير خودي قراردهند، نه تنها کاري از پيش نمي برند، بلکه اساساً قابل اعتماد نيز نيستند. براي درس گرفتن از تجارب آن آعاز نافرجام بايستي با درک و فهم امروز و در شرايط متفاوت امروز آنرا مورد داوري قرار داهيم. در آنصورت در خواهيم يافت که ادامهً راه آن آغازگران مجاهد و فدايي، در شرايط کيفا متفاوت امروزي، درک و شناخت و رويکرد کاملاً متفاوتي را مي طلبد. اگر آنروز در شرايط جنگ سرد، کشورهاي درحال توسعه اي مثل ايران، بستررويارويي ايدئولوژيک بين دوقطب بود و اين امر طرفداران دو قطب سوسياليسم و سرمايه داري را لاجرم به رويارويي مسلحانه کشانده بود؛ امروزاز جنگ سرد و آن قطب بندي هاي ايدئولوژيک حد اقل بآن صورت خبري نيست، رژيم حاکم بر ايران ديگر نه دست نشانده مستقيم است و نه رسماً نمايندهً دولتها وشرکتهاي سرمايه داري اين و آن. بنابراين تکرار آن تئوري ها، پي گيري آن روش ها و توسل جستن به آن ايدئولوژي ها نه تنها گره گشا نيستند بلکه دستاوردهاي گذشته را نيز بر باد مي دهند. اگر در گذشته سوسياليزم و ليبراليزم ضد خوني هم بودند، امروزه اين دو نيرو در يک جامعهً دموکراتيک رقيب همند و شکست و پيروزي هر کدام نه با زبان گلوله که در پاي صندوق رأي توسط صاحبان اصلي قدرت يعني مردم رقم مي خورد. اگر در آن دوران جامعه نياز به عنصر پيشتاز داشت امروز جامعه نياز به ابقا و حراست از حقوق شهروندي و مقاومت مدني دارد تا اقشار و طبقات وطيفهاي مختلف جامعه را وارد رقابت بر سر حق و حقوق خود نمايد. اگر آنروز جامعه به "مبارز حرفه اي" نياز داشت، امروز بايد مبارزه را به ميان حرفه ها برد تا نمايندگان حرفه اي مردم در هر کجا و در هر گروه اجتماعي به ايفاي حق و حقوق خود برخيزند و جلوي دست اندازي حريفان را بگيرند. اگر آنروز جامعه به چريک فداکاري نياز داشت که حد اکثر عمرش بقول عرفات شش ماه بود، امروز جامعه به رهبران ورزيده اي نيازدارد که ازدل تحولات جامعه برآيند، در بستر تشکيلات اجتماعي و سياسي دموکراتيک پرورده شوند و خود را در معرض قضاوت تمام جامعه قرار دهند، نه اينکه خود را محصور و محدود به گروه و دسته و حزبي خاص مذهبي و يا ايدئولوژيک کنند. اگر هدف مبارزان آنروز تحقق ايدئولوژي خاص و جامعهً آرماني مذهبي و يا سکولارشان بود که در عمل به حاکميت تندروهاي مذهبي انجاميد. هدف اصلي در مبارزهً امروز بايد تحقق دموکراسي باشه. در اين مبارزه معيار پاکبازي و گذشت و فداکاري چريک و مجاهد و هر فعال و روشنفکر سياسي، به اعتقاد نگارنده، تنها و فقط تنها در ميزان تحمل عقيده و حقوق مخالف و منتقد خلاصه مي شود. نسل امروز و فرداي مملکت رهبران امرور و فرداي خود را با چنين ترازويي محک خواهند زد. حال جا دارد از چريک هاي ديروز و مسئولين و رهبران گروههاي سياسي امروز، که به همان روياها و ديدگاههاي رمانتيک ايدئولوژيک سابق چسبيده اند و بر تحقق همان آرمانها اصرار مي وررند، پرسيد آيا براستي در ميدان تحمل و احترام به حقوق مخالف و منتقد خود چه کارنامه اي ارائه داده اند؟ متأسفانه در اين زمينه کارنامهً نيروهاي سياسي ايراني چندان درخشان نيست، فارق از اينکه، جز اين هرچه هست تلف کردن انرژي ها، خونها و سرمايه ها بوده و خواهد بود.

0 Comments:

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home