گذاربه دموکراسي در ايران

آرزوي گذار به دموکراسي در ايران، در حقيقت، انگيزهً اصلي نوشتن اين سطور مي باشد.

Wednesday, May 31, 2006

از ياد داشتهايم در سايت ديدگاه

ياد داشتي بر "شرمنده از قرمه‌سبزی ليبراليسم" بقلم اکبر گنجي
در يکي دو دههً اخير، ديگر اهل فن و بويژه سياسيون دنبال مکتب فلسفي خاصي نيستند. اصطلاحا به اين شيوه مي گويند
Comparative literature
که با مکاتب فلسفي مختلف با ديد انتقادي و مقايسه اي برخورد کرده، و باصطلاح خودمان از هر باغ گلي مي چينند. دموکراسي در کشورهاي غربي محصول تلاشهاي مبارزاتي منبعث از تمام مکاتب فلسفي موجود در غرب است که اگر چه ليبراليزم در آن نقش برجسته تري داشته ولي نقش مذهب در قوانين پايه، نقش سوسياليزم و اتحاديه هاي کارگري در بهبود قوانين کار و سطح رفاه عمومي جامعه، نقش فمينيست ها در قبولاندن قوانين رفغ تبعيض و تضمين حقوق برابر ... و خلاصه همه و همه دست داشته اند. اينست که فکر مي کنم آقاي گنجي مقداري اغراق کرده اند... ولي بر اين حقيقت بايد اعتراف کرد که در ايران مذهبي، و سوسياليست کم نداريم، ولي ليبرال کم داريم و تآکيد ايشان شايد بر اين موارد باشد.

پاسخي به يک هموطن گه گفته بود "ما ترک هستیم ، نه آذری"
الان دايره المعارف بريتانيکا را نگاه کردم. براي کلمه ترکي، يا ترکيک، اگر شما هم ملاحظه کنيد ضمن اينکه از گسترش زبان ترکي در ميان اقوام مختلف مي گويد، آمده است که زبان ترکي شامل بيست نوع زبان آلتائيک ( که از ترکيب زبان مردمي در آسياي مرکزي ناشي شده) و توسط صد و سي و پنج مليون، در ميان مردماني از شرق چين تا اروپاي شرقي، بکار مي رود. در اينجا آمده است که "اوغورها" اکثرا در اگسينجيانگ چين، "اوزبک" ها اکثراً در اوزبکستان و ساير جمهوري هاي آسياي مرکزي، تا شمال افغانستان، "اوغور" در ترکيه، "آذري" در آذربايجان ايران و جمهوري آذربايجان، "کريميان تاتار" در اوکراين و اوزبکستان و ترکمنستان و ترکمن هاي شمال ايران و افغانستان، "کيپچک" شامل قزاقستان و نيز در بقيه جمهوري هاي آسياي مرکزي،تا چين و مغولستان، "قيرقيز" در قرقيزستان ...و ادامه دارد که خودتان مي توانيد مراجعه کنيد. منظور اينکه لهجه هاي مختلف زبان ترکي در ميان اقوام مختلف از چين و مغولستان تا سيبري و اروپاي شرقي و ترکيه و ايران و افغانستان و جمهوري هاي آسياي مرکزي صحبت مي شود. اگر کسي بخواهد ادعاي وراثت زبان ترکي کند احتمالا از شرق آسيا بايد باشد و نه غرب آسيا، ترک هاي آذري از تيرهً متفاوتي با ساير ترکها و نيز ديالک متفاوتي بکار مي برند. بگذريم از اينکه استعمارگران، بويژه انگليسي ها براي غلبه بر سرزمين هاي تحت اشغال و از هم پاشاندن ملت ها اين سنت کذايي را ترويج دادند تا مرزهاي قومي را براي از هم گسستن کشورهاي بويژه خاورميانه برافرازند. در حاليکه در جوامع خود پذيراي فرهنگ چند قومي و چند مليتي شده و نخبگان کشورهاي جهان سوم را مي ربوده اند.

در مورد جريان هرسي علي در هلند
مشکل هرسي علي مشکل عموم مهاجرين جهان سومي، منجمله عدهً زيادي از ايرانياني است که رويکردي افراطي به مسائل دارند و يا اسلاميست و يا سکولاريست، مانند حزب کمونيست کارگري، مي باشند. جامعهً اروپا دوران افراط و تفريط خود را در مواجهه با گرايش هاي افراطي مذهبي بومي خودش، يعني مسيحيت پشت سرگذاشته و نمي تواند نظم اجتماعي ودستاوردهاي ليبرال و ميانه روانه خود را دستخوش بحران افراطي گري بدست مهاجران افراطي جهان سومي نمايد. بنا براين بديهي است که هم اسلاميون افراطي و هم سکولارهاي افراطي را بطور همزمان محدود و طرد نمايد.

ياد داشتي بر مقالهً "جايگاه فدراليسم در استراتژی گلوباليستها
بقلم کورش عرفاني
موسسه امريکن انترپرايز نئو کان است و نه لابي صهيونيسم و غيره هر چند در بسياري موارد ممکن است منافع و مواضعشان يکي باشد. کما اينکه اين موسسه سرنگوني طلب هم هست پس آيا با اپوزيسيون سرنگوني طلب و اين سايت ديدگاه، آنطور که رژيم وانمود مي کند، هم داستان و راستان است؟ منظور اينکه بايد از کلي گويي ها پرهيزکرد و نقاط اشتراک و افتراق با هر سيستم و دستگاه فکري و نظري را بطور دقيق تر و موردي بررسي نمود. در مورد فدراليسم فکر مي کنم که اين مفهوم را بايد جا انداخت که اين سيستم ايالتي در واقع همان سيستم استاني ايراني است که از زمان هخامنشيان بر خود محوري استانها تحت حاکميت دولت مرکزي بناشده است. منتها در ايران متآسفانه بدليل وجود ديکتاتوري خواستهاي آزادي خواهان و در کنار آن اقوام و مذاهب ناديده گرفته شده و سرکوب شدند. بدرستي پاسخ به مسئله اقوام و مذاهب و اقليتها، دموکراسي است و نه تبعيض و تقسيم ملت برحس قوم و مذهب و عقيده. بنابراين شعار فدراليسم پيش از تحقق دموکراسي نتيجه اي جز تجزيه و تلاشي مملکت ندارد. خودمحوري استاني و احترام به حقوق اقوام تنها در نظام دموکراسي ممکن است. بهمين دليل گروههاي قومي و محلي لازم است که به رابطهً خود با اپوزيسيون سراسري مردم ايران براي دموکراسي و حقوق بشربيشتر بها دهند، خواستهاي خود را در اين کادر دنبال کنند و دنبال تک روي نباشند. متقابلا اپوزيسيون سراسري نيز به مسائل اقوام واقليتها بيشتر بپردازد.

0 Comments:

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home