گذاربه دموکراسي در ايران

آرزوي گذار به دموکراسي در ايران، در حقيقت، انگيزهً اصلي نوشتن اين سطور مي باشد.

Friday, May 12, 2006

برگرفته اي از يادداشت هايم در سايت ديدگاه

درابطه با پاسخ به نامهً احمدي نژاد:

دوستان ديگري به من ياد آور شده بودند که رنگ و لعاب ناسيوناليستي اين نوشته پر رنگ تر شده است. راستش موضوعش مرا به اينجا کشاند و از طرفي معتقدم که براي اينکه يک ايراني امروزي، با هر نوع فکر و عقيده اي باشيم، نخست بايد هويت تاريخي خودمان را بدرستي بشناسيم. در مورد ائمهً اطهار بويژه قيام امام حسين، منظورم خداي نکرده خدشه وارد کردن به اهميت قيام عاشورا نيست. بدرستي اگر براي امام حسين و عاشورا رهروي صادق متصور باشد، همان مجاهدين قهرمان مستقر در شهر اشرفند. ولي مي خواستم اين فرضيه را دامن زده باشم که ائمهً معصوم هم در امر سياست مي توانند اشتباه کنند. آنها بر نفس و اعمال ديگران حاکم نبودند و اصلا تحولات جامعه منبعث از ارادهً آنان نبوده است. حل مسائل جامعه مثل فنون نظامي اکتسابي و تجربي و مشمول تعادل قوا هستند. همهً ما شنيده و خوانده ايم که سلمان فارسي در آموزش فنون نظامي در غزوات پيامبر اسلام نقش موثري ايفا کرد. همانطور که حتما مي دانيد هم مختار و هم ابومسلم از امامان شيعه دعوت کردند که رهبري قيام را بعهده بگيرند که آنها نپذيرفتند و اين امر را مي توان دليل اصلي روي کار آمدن عباسيان شمرد. بنظرم اصالت ارزشهاي قبيلگي (علوي و غير علوي) و قومي (عرب و عجم) اصلي ترين دليل اين عدم توجه و يا اعتماد به ايرانيان بود. بعنوان مثال بسياري از ما ايراني ها نمي توانيم مثل يک اروپايي نگاه نژاد پرستانه و يا مثل يک عرب نگاه قبيله اي داشته باشيم چون خوشبختانه اين مسائل در جامعه ما تا حدود زيادي از قرنها پيش حل شده اند. عبور از ارزشهاي ايلي، قبيله اي، قومي، مذهبي و ايدئولوژيک نيز آموختني، تجربي و اکتسابي هستند. در جوامع بدوي، که مثل امروز وسايل ارتباطي و آموزشي نبود، اموزش ها و همچنين خصائل و ارزشهاي ماندگار انساني نيز سينه به سينه و نسل به نسل، در شجرهً فاميل و قبيله ادامه مييافت. ولي امروزه ديگر امکانات تحصيل و آموزش فراگير شده اند و نيازي به تکيه بر آن سنت ها، که در زمان خود لازم بودند، نيست. لابد از سيّدهاي معتقد همين امروزهم اگربپرسيد خواهند گفت شايسته ترين فرد براي رهبري مسلمانان بايد از خواندان علوي باشد. اين تلقي درست نيست، نزد خدا همهً انسانها با هر ريشهً قومي و نژادي و گرايش فکري و اعتقادي، همه و همه مساويند، و معيار سنجش معتبر، تنها عمل انسانهاست، آنهم بر اساس موازين امروزي، و نه گذشته. اميد وارم اين توضيح مفيد باشد، بديهي است که آنچه مي فهميم و مي نويسيم وحي منزل نيست، بايد نظرات همديگر را بچالش گرفته از همديگر بياموزيم.

در رابطه با کاريکاتورها در اروپا

در اروپا، بر اساس يکي از مفاد قرارداد وستفاليا در سال 1648 ميلادي، که به جنگهاي سي سالهً مذهبي و حاکميت کليسا پايان داد و نظم نوين مبتني بر دولت-ملت را بنا نهاد،کليسا و مذهب در هر کشور بايد تابع دولت مرکزي باشد و نه پيرو کليساي کاتوليک در رم برهبري پاپ اعظم. دولت مرکزي هم رفته رفته انتخابي و دموکراتيک شد. در نظام دموکراسي بعد از رنسانس مذهبي، ارادهً خدا يعني خواست و ارادهً مردم (خلق). کتاب مقدس هم اساسنامهً قانون اساسي برآمده از ارادهً مردم است که قراردادهاي اجتماعي مدورن در آن همان آيات منزلند. سنت خدا همان آزادي هاي مدون در قانون اساسي است. هر تقدس و اعتقاد و عملي که با ارادهً مردم، با قوانين دموکراتيک جامعه، بويژه آزادي هاي مصرحه در قانون اساسي منافات داشته باشد، از دور اعتبار خارج و قابل پيگرد قانوني است. مذهب تابع دولت مرکزي، دولت مرکزي ادواري و منتخب مردم، و دولتمداران قابل حسابرسي و ملزم به شفافيتند. بنابراين کاريکاتور و مضحکه قراردادن حاکمان نيز بخشي از حقوق لاينفک مردم است که بجاي بکار بردن اسباب قهر و خشونت، با ابزاري متمدنانه تر ابراز نظر و يا مخالفت مي کنند. حال براي يک شهروند اروپاي امروزي، آن خدا، پيامبران و کتاب هاي مقدسي که مدعيان آن به مردم و قانون و آزادي وقعي نمي نهند، بديهي است که واکنشي جز استحضا و تمسخر بر نمي انگيزد. اين امر بويژه در مورد اسلام صدق مي کند چرا که امروزه در دوران جهاني شدن، اين دستاوردهاي گرانمايهً اروپايي ها به اعتقادات مقدس رسميت يافته در کشورهاي اسلامي، و ام القراي آن يعني ايران، برخورد مي کند، آنجا که ملا و مسجد هنوز با تمام توان جلوي يک رنسانس مذهبي قد کشيده اند. متقابلا، وجود پيروان آخوندها در اروپا آن دستاورهاي دموکراتيک و گرانبار را به چالش مي گيرد. بهمين دليل دموکراسي و حقوق بشر ضرورتا جهانشمول مي شوند، اينگونه است که بقاي آزادي در اروپا نيز با وجود رژيمي قرون وسطايي در ايران مورد تهديد قرار مي گيرد.
خانم عبادي و دفاع از حقوق بشر فقط اصلاح طلبان حکومتي!

انگار خانم عبادي آرزو دارند که اين رژيم براي هميشه بر سر قدرت بمانند تا ايشان نيز قهرمان مادام العمر حقوق بشر آن باشند. ايشان وقتي پاي حيات زندانيان سياسي در ميان است غير سياسيند ولي وقتي پاي حيات سياسي رژيم در ميان است ايشان سياست ورز خبره اي هستند. ايکاش ايشان دفاع از حقوق بشر را به دفاع از لايه اي و جناحي خاص از رژيم نمي آلود و محدود نمي کرد.حقوق بشر جهانشمول است و تبعيض بردار نيست.

در رابطه با مقالهً آقاي افرادي در مورد آقاي علي مير فرطوس

پريروز تولد ملکه انگليس بود. ملکه اليزابت دوم حرف جالبي دارد که بدرد اهل پژوهش ايران مي خورد. او مي گويد "خيلي بخودمان غرّه نشيم. هيچکس حق انحصاري خرد ندارد. نگارنده هميشه نوشته هاي آقاي ميرفرطوس را خوانده و از اينکه پيوندي ارگانيک بيني نظريات ايشان نمي يافتم از خود مي پرسيدم از چه رو اينگونه فکر مي کند، تا اينکه براي اولين بار نوشتهً آقاي احمد افرادي را در سايت ديدگاه خواندم، ممکن است آقاي افرادي مقداري اغراق کرده باشد ولي حرف درست و مستندي مي زند. در کار پژوهش بايد امانت دار بود و استناد کرد. اين ويژگي متأسفانه در کارهاي آقاي ميرفرطوس و شماري از روشنفکران ايراني کمتر يافت مي شود. مثلا همه مي دانند که مايکروسافت موفقيتش نه در اختراغ بلکه در تجاري کردن دستاوردهاي ديگران است. در علوم انساني اينکار مشکل و اي بسا غير ممکن است. مثلا آخوندها از دين استفادهً ابزاري مي کنند و از پيام انبيا و اوليا به نحو دلخواه استفادهً تجاري مي کنند. برخاً ممکن است دانش جويان مبتدي در پژوهش نيز براي دريافت قبولي از اينجا و آنحا کپيه برداري کنند. ولي يک پژوهشگر مسئول بايد جايگاه و حد و اندازهً خود را درست تشخيص دهد و مثل آخوند ها از اين و آن بدون استناد باسم خود بهره نبرد. آقاي علي مير فرطوس از آنجمله پژوهشگراني است که بجاست در کارش را به تجزيه و تحليل دستاوردهاي ديگران، اعم از ايراني و انيراني، بپردازد. چرا که آنجا که از خودش توليد مي کند، بخاطر فقدان عمق فلسفي لازم، خواه ناخواه اشتباه مي کند. و آنجا که حرف ديگران را مي زند، عمق نظر آنها را نيز نمي فهمد، لاجرم هم امانتداري نکرده هم آن فکر و نظر را به سطح فکري خود پايين آورده و لوث مي کند، سوم اينکه پژوهشگران بعدي را گمراه مي کند که بچاي استناد به منبع اصلي به ايشان استناد کنند و از توان دنبال گيري اينکه آن نظر از کجا و چرا آمده، باز مانند. اميد است آقاي ميرفرطوس در رشد فرهنگ امانتداري در ميان اهل قلم و پژوهش بکوشند.

در مورد برخورد زنده ياد منصور حکمت در رابطه با شادروان احمد شاملو

آلبرت انيشتين حرف جالبي دارد مبني بر اينکه "تصور از تفکر بر تر است" و يا کار هنري اعم از موسيقي، سينما و شعر در واقع چراغ راهنما و نيروي محرکهً انگيزه هاي اجتماعي هستند که بستر تغييرات فرهنگي، وبدنبالش تحولات اجتماعي، سياسي و اقتصادي را هموار مي کنند. نشانه ها و علائم يک جامعهً رو به ترقي و پيشرفت را قبل از هرچيز در ادبيات و موسيقي و سينمايش بايد جست. بعبارتي هنر بستر رشد فکري (فلسفه) يا بعبارت ديگر فلسفه پل بين هنر و علم مي باشد. بديهي است که عمر آدمي کوتاه است و کفاف اينرا نمي دهد که يک نفر همزمان هم غول ادبيات شود، هم شاهکار موسيقي خلق کند، هم فيلسوف و عالم باشد و هم قهرمان مبارزاتي گردد. بسيار مهم است که هر تشکل انساني، جمع و جامعه، زمينهً مناسب براي شکوفايي در هر کدام از اين زمينه ها را فراهم سازد. بر اين اساس بحث نق زدن و نسق گيري از تشکل هاي سياسي و احزاب مطرح نيست بلکه محققين و اهل فکر و قلم به مثابه راهنمايان فکري جامعه ذي صلاح ترين منبع براي نقد و بررسي عملکرد احزاب سياسي هستند. بويژه در شرايطي که احزاب و سازمانهاي سياسي خود فاقد تجربهً دموکراسي اند. از اينکه مي بينم عده اي ايراني اينقدر در مورد کوشندگان ساير جنبه
هاي حيات اجتماعي و در اين مورد ادبيات، دچار از خود بيگانگي و خود فريبي هستند، نه مايهً تعجب، ولي مايهً تأسف است.

در رابطه با مقالهً تحليلي م. راد در مورد عراق

آقاي راد را از نزديک نمي شناسم ولي همانطور که در يادداشتي قبلا نوشته بودم، جايگاه فکري ايشان را بين حسن عباسي و داريوش سجادي، که هرکدام وجهي و گوشه اي از خيمهً پاره پارهً "حفظ نظام"رژيم را، بويژه بخش صدور انقلاب آنرا، تغذيه فکري مي کنند. از آنجا که هدف ايشان "حفظ رژيم" است و نه منافع ملي ايران و ايراني، بهمين دليل در موضعکيري ها نيز دچار تناقض است. بعنوان نمونه: 1- در عراق از "مقاومت مسلحانه" عليه آمريکايي ها دفاع مي کند، ولي در ايران از "مذاکره" و گرفتن پوئنهاي بيشتر. اين موضعگيري يک بام و دو هوا بدرستي آن بخشي از سياست سپاه پاسداران است که مي خواهد عراق را به صحنهً رويارويي و باج خواهي رژيم با آمريکا مبدل سازد. 2- ايران کشوري با بيشترين ترکيب قومي و مذهبي است. اقتدار ايران وايراني، در گراميداشت ميراث کورش، يعني ارج نهادن به اين گوناگوني و تنوع قومي و مذهبي آن رقم مي خورد و بس. حاکمان سياسي که هويت ايراني را به هويت يک مذهب (مثل ساسانيان، صفويان و رژيم کنوني) تقليل داده اند هرگز قادر نبوده اند وحدت و اقتدار پايداري براي ايران به ارمغان آورند. راز ماندگاري فرهنگ ايراني در همين تنوع قومي و مذهبي آنست نه در وحدت قومي و مذهبي. 3- رژيم کنوني بدون احترام به حقوق اقليت ها نمي تواند با همسايگان ايران به تفاهم برسد. بدون از بين بردن شبکه هاي فاصد اقتصادي آخوندي نمي تواند وارد اقتصاد بين المللي شود. بدون رابطه با آمريکا نمي تواند وارد پيمان امنيتي منطقه اي شود و... منظور اينکه آررزوهاي خير خواهانهً آقاي راد با پايه هاي اعتقادي حاکميت کنوني همخواني ندارد و پيشاپيش بر باد رفته است. روي هم رفته مقالهً تحليلي آقاي راد، که براي پي گيري اهداف سياسي بخش تندروي نظام آسمان وريسمان را بهم بافته و بخشي از واقعيت را خلعت ايدئولوژيک مي پوشاند تا نتيجه گيري مطلوب سياسي خود را بنمايد، جز بدرد همان سپاه پاسداران نمي خورد. از اينکه بديهي است که بخشي از نيروهاي چپ از مواضع مشترک ضد امپرياليستي در رابطه با عراق! خرسند شوند. ولي فکر مي کنم نيروهاي اپوزيسيون ايران بطور عام به آن بلوغ فکري رسيده اند که دم خروس ملا را هر کجا که باشد تشخيص دهند.

وجوه مختلف آزادي

با دست مريزاد به آقاي عرفاني، با خواندن مقالهً خوبشان نکاتي بذهنم خطور کرد که توجه بدان خالي از لطف نيست: 1- بسيار مهم است که در فهم و درک مفاهيم، از جمله آزادي، قبل از اينکه خودمان نظر بدهيم به کساني که در فکر و عمل مفهموم مورد نظر، در اينجا آزادي، را به کرسي نشانده اند استناد کنيم، از اسپارتاکوس و امام حسين (ع) گرفته تا مونتسکيو و روسو و يا ساير انقلابات اجتماعي. بدون اشراف و استناد به دستآوردهاي پيشين، نظريه پردازي نه تنها مثمر ثمر نيست که خطرناک است. متقابلا چنين اشراف و استنادي درک مارا از آزادي تعميق مي بخشد (نيازي که بدان بدرستي انگشت گذاشته شده) 2- آزادي هاي سياسي يکي از جنبه هاي آزادي، و آزادي انديشه و بيان يکي از وجوه آنست. مجاز نيستيم آنانکه بدنبال آزادي هاي ديگر مانند آزادي هاي اجتماعي (مثل تفريح و سرگرمي، و پوشش و...) فرهنگي، اقتصادي و غيره هستند را تخطئه کنيم. آنوقت انگشت اتهام را به جانب مردم نشانه خواهيم رفت که در "جهل عمومي و مسخ اجتماعي" بسر مي برند. متهم کردن مردم برازندهً آزاديخواهي نيست. مردم ايران را سرکوب مطلق رژيم مهار کرده است ولا غير. 3- "روان پريشي" بخشي از جوانان انعکاسي است از روان پريشي بخشي از روشنفکران و پيشاهنگان فکري جامعه که از مذهب گزيدگي و ايدئولوژيک زدگي رنج مي برند. 4- نمونهً نسيم نيز بدرستي نوعي آزاديست که امروزه بدليل انقلاب ارتباطات و حمل و نقل فراگير شده است. بسياري از جوانان کشورهاي صنعتي بويژه جوانان ژاپني به مسافرت دور دنيا علاقهً وافر دارند. نمونه اي شاهد بودم که دختر 19 سالهً ژاپني، سي و دو کشور دنيا را تنها، بدون پول و زبان، بدون اينکه مشکل روحي و اخلاقي و غيره داشته باشد مسافرت کرده بود. فرهنگ لغات و نقشه و راهنماهاي کامپيوتر همراهش کمک يار او در حل مشکل زبان، پيداکردن کارهاي فصلي در کشورهاي مختلف و پيدا کردن محل اقامت بود. اين نوع جهانگردان جوان جهان سهم عمده اي در صنعت توريسم و انجام کارهاي فصلي ممالک صنعتي دارند.

2 Comments:

At Saturday, May 13, 2006 4:53:00 pm , Anonymous Anonymous said...

Ey marde momen in che matalebi ast ke minevisi ? chera be emaman tohin mikoni ? emaman dar siasat eshtebah mikonan ? khejalat bekesh emaman masoomand sharm kon az khoda bekhah ke az sare taghsiratat begozarad aya keshidane karikatore payambar neshaneye azadie bayan ast ? aya mosalmani va in harfharo mizani ? agar vaghean inha aghideye to ast pas to mosalman nisty chera kofr migooii ? khoda shahed ast vaghti shenidam mardom sefarate danmark ra atash zadan az khoshhali bal dar avardam kasani ke in karikator haro keshidan , bi din hastan eshtebah nakon sharm kon ma mosalmane vagheii nistim agar boodim ke alan raiis jomhoore danmark zende nabood inha bayad koshte shavand khejalat bekesh aya donbale in azadie bayan hasti ? mikhahi karikatore payambaran ro bekeshi ? az khoda betars khoda az sare taghsiratat begozarad

Be omide azadie Iran

Be omide Eslame Vagheii

Ya Ali

 
At Tuesday, May 16, 2006 1:19:00 pm , Anonymous Anonymous said...

از يك ايراني و امريكايي و آفريقايي پرسيدن :نظر شما درباره كوپن گوشت چيه؟
آمريكايي گفت:كوپن چيه؟آفريقايي گفت:گوشت چيه؟...ايراني گفت:نظر چيه؟؟
حالا حكايت مقاله شما و نظر خواهي از ماست!!

 

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home